«امام ابوالحسن علی النقی الهادی »(علیه السلام)پیشوای دهم شیعیان، در نیمه ذیحجه سال 212 هجری دراطراف مدینه در محلی به نام «صریا» به دنیا آمد. پدرش پیشوای نهم، امام جوادعلیه السلام و مادرش «سمانه » بانوئی گرامی، بافضیلت و تقوا بود.مشهورترین القاب امام دهم، «نقی » و «هادی » است، وبه آن حضرت «ابوالحسن الثالث » نیز می گویند.امام هادی (علیه السلام)در سال 220 هجری پس از شهادت پدر گرامیش بر مسند امامت نشست و در این هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار 33 سال وعمر شریفش 41 سال و چند ماه بود و در سال 254 درشهر سامراء به شهادت رسید.
امام هادی(علیه السلام) در مدت امامت خود با چند تن از خلفای عباسی معاصر بود که به ترتیب زمان عبارتند از:
1- معتصم، برادر مامون (217 – 227)
2- واثق، پسر معتصم (227 – 232)
3- متوکل، برادر واثق (232 – 248)
4- منتصر، پسر متوکل (6 ماه)
5- مستعین، پسر عموی منتصر (248 – 252)
6- معتز، پسر دیگر متوکل (252 – 255)
امام هادی (علیه السلام)در زمان خلیفه اخیر مسموم گردید و به شهادت رسید و در خانه خود به خاک سپرده شده.
این دوره از خلافت عباسی ویژگیهایی دارد که آن رااز دیگر دوره ها جدا می سازد. ذیلا به برخی از این ویژگیها اشاره می کنیم:
1- زوال هیبت و عظمت خلافت: خلافت، چه در دوره اموی و چه در دوره عباسی، برای خود هیبت و جلالی داشت، ولی در این دوره بر اثر تسلط ترکان و بردگان بردستگاه خلافت، عظمت آن از بین رفت و خلافت همچون گویی به دست این عناصر افتاد که آن را به هرطرف می خواستند پرتاب می کردند، و خلیفه عملا یک مقام تشریفاتی بود، ولی در عین حال هر موقع خطری از جانب مخالفان احساس می شد خلفا و اطرافیان وعموم کارمندان دستگاه خلافت، در سرکوبی آن خطرنظر واحدی داشتند.
2- خوش گذرانی و هوسرانی درباریان: خلفای عباسی در این دوره به خاطر خلایی که بر دستگاه خلافت حکومت می کرد، به شب نشینی و خوش گذرانی ومیگساری می پرداختند و دربار خلافت غرق در فساد وگناه بود. صفحات تاریخ اخبار شب نشینیهای افسانه ای آنان را ضبط نموده اند.
3- گسترش ظلم و بیدادگری و خودکامگی: ظلم و جور ونیز غارت بیت المال و صرف آن در عیاشیها وخوشگذرانیها جان مردم را به لب آورده بود.
4-گسترش نهضتهای علوی: در این مقطع از تاریخ،کوشش دولت عباسی بر این بود که با ایجاد نفرت درجامعه نسبت به علویان، آنها را تار و مار سازد. هر موقع کوچکترین شبحی از نهضت علویان مشاهده می شد،برنامه سرکوبی بی رحمانه آنان آغاز می گشت، و علت شدت عمل نیز این بود که دستگاه خلافت با تمام اختناق و کنترلی که برقرار ساخته بود، خود را متزل وناپایدار می دید و از این نوع نهضتها سخت بیمناک بود.شیوه علویان در این مقطع زمانی این بود که از کسی نامی نبرند و مردم را به رهبری «شخص برگزیده ای ازآل محمدصلی الله علیه وآله » دعوت کنند، زیرا سران نهضت می دیدند که امامان معصوم آنان، در قلب پادگان نظامی «سامراء» تحت مراقبت و مواظبت می باشند و دعوت به شخص معین مایه قطع رشته حیات او می گردد. این نهضتها و انقلابها بازتاب گسترش ظلم و فشار بر جامعه اسلامی در آن عصر بود و نسبت مستقیمی با میزان فشار و اختناق داشت، به عنوان نمونه در دوران حکومت «منتصر» که تا حدی به خاندان نبوت و امامت علاقه مند بود و در زمان او کسی متعرض شیعیان وخاندان علوی نمی شد، قیامی صورت نگرفت.تواریخ، تنها در فاصله سال 219 تا 270 قمری،تعداد 18 قیام ضبط کرده اند. این قیامها نوعا با شکست روبرو شده، توسط حکومت عباسی سرکوب می گشتند.
ادامه مطلب
درباره این سایت