SMMS



متن زیر چکیده سخنرانی جناب آیت الله میرباقری در شب اول مراسم دانشگاه امام صادق علیه السلام در ایام فاطمیه اول سال 93 می باشد.

بررسی جایگاه امنیت و ارتباط آن به توحید

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صلّی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و اللعنة علی اعدائهم اجمعین. گذشت که فقر و عجز و تعلق انسان باعث می شود که در معرض خطر باشد. و برای رسیدن به امنیت و. باید به الله تبارک و تعالی تمسک جست که ویژگی های این امر و علت آنرا برشمردیم. و به میزانی که از توحید و بندگی و محبت او خارج شدیم و دچار شرک شدیم دچار ناامنی و خوف و. می شویم. اینها زاییده استکبار انسان است که این ویژگی بسیار مهم است و اثرات دارد. توصیه می کنم خطبه قاصعه را مفصل بخوانید که حضرت توضیح می دهند .

که خدا دارای حریم و قلمرو است و اگر کسی به آن تعدی کرد و برای خودش کبریایی توهم کرد؛ خداوند او را لعن و طرد می کند. در واقع به هر اندازه که انسان از خداوند روی برگرداند و تکیه گاهی غیر از او انتخاب کنند، دچار خوف و نگرانی می شود. حضرت می فرمایند: مواظب باشید که شیطان شما را به بیماری بی مسری و بی علاج خود دچار نکند و آن استکبار است.

پس ریشه همه گرفتاری ها و خوف ها و. استکبار و تعزز در مقابل خداست. فقط خدا عزیز است و عزتی در مقابل او نیست. البته با بندگی او، خدا انسان را صاحب عزت می کند که فرمود: «اعتمصت بالله فعززت» این معنا در زیارت غدیریه و همچنین در نهج البلاغه آمده است که حضرت علی(ع) می فرمایند: «لاَ یَزِیدُنِی کَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّةً .وَلاَ تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَةً»همه مردم دور من جمع شوند به عزت من افزوده نمی شود و اگر همه هم مرا رهاکنند باز برایم اتفاقی نمی افتد.

ادامه مطلب

 

 

هفته‌نامه خط حزب‌الله نشریه دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله ‌ای، در یادداشتی تبیینی با برشمردن سه جریان اصلی جامعه مدینه در زمان حیات پیامبر(ص) با استفاده از بیانات رهبر معظم انقلاب، جریان انقلابی‌نماها در صدر اسلام و در دوران حاضر را بررسی کرده است.

متن کامل این این یادداشت به این شرح است:

انقلابی‌نماها به‌دنبال چه هستند؟

حکومت پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم در مدینه، فصل دوم رسالت ایشان بود. پیشتر پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم در مرحله‌ی سیزده ساله‌ی مکه، شالوده‌های اولیه‌ی نظام اسلامی را پی‌ریزی کرده بود، و حالا در ده سال مدینه، وقت نظام‌سازی و جامعه‌سازی بود. برای همین، دشمنی با پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم در این مرحله، هم بیشتر و هم پیچیده‌تر شده بود. از یک‌سو، دشمنان بیرونی چون کفار مکه یا یهودیان مدینه، جنگ‌هایی را بر پیامبر تحمیل می‌کردند، و از سویی دیگر، دشمنان درون جامعه‌ی اسلامی، در بزنگاه‌های حساس و سرنوشت‌ساز، موجب تحمیل هزینه‌های زیادی به حکومت نوپای پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم می‌شدند. از این حیث، می‌توان افراد موجود در جامعه‌ی پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم را به سه دسته تقسیم کرد.

دسته اول، اصحاب راستین: این دسته از افراد کسانی بودند که تا آخرین لحظه و قطره‌ی خون، از پیامبر و دین اسلام دفاع ‌کردند، آنها همان‌هایی بودند که قرآن در وصف‌شان چنین می‌فرماید: «مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضى نَحبَهُ و َمِنهُم مَن ینتَظِرُ و َما بَدَّلوا تَبدیلًا». امیرالمؤمنین علیه‌السلام، عمار و سلمان، نمونه‌هایی از این افرادند.

 

دسته دوم، ضعیف‌الایمان‌ها: افرادی که اگرچه ایمان آورده و به پیامبر گرویده بودند، اما از آنجا که ضعف در ایمان داشتند، در حوادث و شداید، ممکن بود پایشان بلرزد و از راه به درشوند. اینها همان کسانی بودند که در ماجرای جنگ احد که پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم، دستور مراقبت از تنگه را به آنها داده بود، به هوای جمع‌آوری غنائم، مأموریت خود را رها کرده و سرنوشت جنگ را تغییر دادند. «مسلمان‌ها اول پیروز شدند، بعد یک عده‌ای مأموریت‌ها را فراموش کردند، تنگه را رها کردند، رفتند سراغ غنیمت جمع‌کردن؛ دشمن هم توانست نیروهای اسلام را دور بزند، بیفتد به جانشان، تعدادی از آنها را بکشد، آنها را منهزم کند.»(1389/04/23) روش پیامبر صلی‌الله‌وعلیه‌وآله‌وسلم، با این گروه، روش "تربیت و تزکیه و تعلیم" بود.

ادامه مطلب

سخنرانی آیت الله سید محمد مهدی میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که در دهه اول محرم الحرام سال ۹۵ در هیأت ثارالله قم (مدرسه فیضیه)

شبهه کارآمدی اسلام به وسیله دستگاه کفار

از آن طرف، کفار هم از طریق اقداماتی که می کنند، اغواء می کنند، فضا را آلوده می کنند و صرفاً حرف و استدلال و کتاب نوشتن نیست؛ بلکه یک تمدن می سازد که اغواگر است. خدا رحمت کند یک استاد عزیزی داشتیم، ایشان می فرمود این فیلمی که نشان می دهد که آن آقا در فلان کشور اروپایی، از طبقه بیستم، در زمستان، ماشین آخرین سیستم را روشن می کند، گرم می کند، بعد می آید سوار می شود؛ این، شبهه اش برای اسلام، از شبهه ابن کمونه سخت تر است. این، شبهه کارآمدیِ اسلام است؛ یعنی او یک تمدن درست می کند، نیازهایی را ایجاد می کند که مصنوعی است؛ مثل اینکه آدم را به مواد مخدر معتاد می کنند و بعد هم ئش می کنند و انواع مواد مخدر هم در دسترس قرار می دهند؛ یا به مواد الکلی معتادش می کنند و بعد انواع خمر با درجات اسکار هم در اختیارش قرار می دهند.  همه اش مصنوعی است و نیاز واقعی نیست. یک نیازهایی ایجاد می کند، بعد این نیازها را هم ء می کند، یک کارآمدی ای از خودش نشان می دهد، ایجاد شبهه می کند. آنها یک شبهه عینی با تمدن و اقدامات خودشان ایجاد می کنند و صرفاً با حرف و کتاب نیست و از این طریق تسلط و اختلاط و نفوذ پیدا می کنند و قلوب و افکار و اعتقادات را سست می کنند.

انبیاء هم وقتی می آیند این طور نیست که فقط استدلال می کنند. بله، استدلال هم یک بخشی از کار انبیاء است. ولی یک مجموعه اقداماتی دارند. با مجموعه اقدامات رسول و اوصیاء انبیاء الهی و وجود مقدس نبی اکرم و اهل بیت انجام می دهند، کار به حدی واضح می شود که این تا صف، تفکیک می شوند و ناچار آنها مسیر خودشان را جدا می کنند. بنابراین آن سنت تفکیک، این طور اتفاق می افتد.

اقدامات جامعه مومنین برای یاری رسول و امام

اقداماتی که ما باید بکنیم هم در معارف ما آمده است. بر محور امام، اول باید موضع گیری کنیم، تبری داشته باشیم، لعن کنیم و به فرموده قرآن «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُون»(هود/113) قبل از همه اینها اصلاً رُی به طرف آنها نداشته باشیم. «فَلا تُطِعِ الکافِرینَ وَ جاهِدهُم بِهِ جِهاداً کَبیراً»(فرقان/52) تبعیت و اطاعت از آنها نکنیم و در مقابل آنها بایستیم و باید یک درگیری عظیمی با آنها داشته باشیم. این درگیری عظیم، یک قسمش همان چیزی است که قرآن از آن به نام جهاد کبیر یاد می کند، یعنی اطاعت نکردن.

ادامه مطلب

ولادت و پرورش حضرت محمد (صلی الله علیه وآله)

پیغمبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) بنا برمشهور و بر اساس بیشتر احادیث شیعه در روز هفده ربیع الاول «عام الفیل» یعنی سالی که قوم فیل برای تخریب خانه کعبه و اشغال مکه به حجاز آمدند، مطابق 580 میلادی در شهر مقدس مکه معظمه متولد گردید. «محمد، صلی الله علیه وآله » به دنیا آمد و همراه با ولادت او حوادثی در آسمان و زمین و مخصوصا در مشرقکه مهد تمدن آنروز بود، پدیدار گردید.کاخ با عظمت انوشیروان که شبحی از قدرت و سلطنت ابدی! را در نظرها مجسم می کرد و مردم به آن و صاحبش چشم دوخته بودند، آنشب لرزید و چهارده کنگره آن فروریخت و آتشکده فارس که شعله های آتش آن هزار سال زبانه می کشید یکباره خاموش شد.خشکیدن دریاچه ساوه نیز منطقه عظیم دیگری را بیدار کرد!

اکثر علمای عامه ولادت پیغمبر را در را در دوازده ربیع الاول دانسته اند. از میان دانشمندان ما شیخ کلینی وجمعی دیگر نیز ولادت حضرت را روز جمعه دوازده ربیع الاول می دانند.پدرش عبدالله کوچکترین پسران عبدالمطلب بود، پیغمبر بنابر مشهور دو ماه بعد از رحلت پدر متولد شد، به همین جهت او تحت سرپرستی جدش عبدالمطلب قرار گرفت، و عبدالمطلب طبق رسوم بزرگان قریش او را به زنی صحرانشین به نام «حلیمه» که از نجابت و لیاقت خاصی برخوردار بود سپرد، تا به وی شیر داده و در آغوش صحرا و فضای باز و محیط آزاد پرورش دهد، و از بیماری و احیانا وبای شهر مکه در امان باشد.بدین گونه محمد (صلی الله علیه و آله) در صحرا و میان قبیله «بنی اسد» که حلیمه نیز از آنها بود پرورش یافت. هر چند گاه حلیمه او را به مکه می آورد و باز به صحرا برمی گردانید، و چون به سن پنج سالگی رسید او را به مکه برگردانید و تحویل جدش عبدالمطلب داد، و از وی پاداش نیکو یافت.«آمنه» مادر جوانش در جد چهارم (کلاب بن مره) با عبدالله همسر خود شریک بود. برادران و کسان او در شهر مدینه می زیستند، ولی پدر «آمنه» با خانواده اش مدتی بود که در مکه اقامت داشتند.در همان سال که حلیمه محمد (صلی الله علیه و آله) را به مکه باز گردانید، آمنه برای دیدار کسانش و زیارت تربت شوهر فقیدش همراه طفل پنج ساله خود راهی یثرب و شهر مدینه شد. اقامت آنها درمدینه یک ماه طول کشید. هنگام بازگشت در میان راه مادر پیغمبر(صلی الله علیه و آله)  نیز وفات یافت ودر نقطه ای به نام «ابوا» در نزدیکی مکه مدفون گشت.پیغمبر(صلی الله علیه و آله)  چهار سال بعد تحت کفالت جدش عبدالمطلب بسر برد و چون درنه سالگی او عبدالمطلب نیز زندگانی را وداع گفت، طبق وصیت عبدالمطلب، به خانه عمویش ابوطالب آمد و عمو و همسر او فاطمه دختر اسد بن هاشم با آغوش باز سرپرستی محمد بن عبدالله را که برادرزاده ابوطالب و عموزاده همسرش بود و هر سه دارای یک خون بودند، به عهده گرفتند. اهمیت پرستاری صمیمانه این عمو و زن عمو از «محمد» تا آنجا بود که وقتی ابوطالب در سال دهم بعثت وفات یافت پیغمبر دنبال جنازه او می گریست و می گفت: عمو بعد از تو من بکجا بروم؟ و چون فاطمه دختر اسد در مدینه رحلت کرد، پیغمبر فرمود: امروز مادرم وفات کرد!

ادامه مطلب

آخرین لحظات عمر

ابن عباس می گوید: در آن لحظات که پیامبر(پیامبرصلی الله علیه وآله)  شدیدا بیمار بود، دقایقی آن حضرت بیهوش شد، در آن هنگام در خانه کوبیده شد، فاطمه (علیها السلام) به پشت در رفته و فرمود: کیستی؟ از پشت در صدا آمد که من شخص غریبی هستم و با رسول خدا(پیامبرصلی الله علیه وآله) کاری دارم، آیا اجازه هست که به حضورش برسم؟ فاطمه (علیها السلام) فرمود: خدا تو را بیامرزد، هم اکنون (پیامبرصلی الله علیه وآله) بیمار است و حال ملاقات با کسی را ندارد . آن شخص رفته و پس از لحظاتی دوباره آمد و اجازه ورود خواست و گفت: آیا به افراد غریب اجازه می دهید به حضور پیامبر(پیامبرصلی الله علیه وآله)  بروند؟ ! در این موقع پیامبر اکرم (پیامبرصلی الله علیه وآله) صدای وی را شنیده و به حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمود: فاطمه جان! آیا می دانی که او کیست؟ او جمعیتها را پراکنده و لذتها را به هم می زند . او پیک مرگ، عزرائیل است . به خدا قسم قبل از من از کسی اجازه نخواسته و پس از من هم از احدی اجازه نخواهد گرفت و این بخاطر مقام ارجمندی است که خداوند به پدر تو عنایت کرده است . فاطمه (علیها السلام) به عزرائیل اجازه ورود داد و او همچون نسیم ملایمی وارد خانه پیامبر(پیامبرصلی الله علیه وآله) شده و گفت: السلام علی اهل بیت رسول الله (پیامبرصلی الله علیه وآله) و آنگاه پیامبر(پیامبرصلی الله علیه وآله) به علی( علیه السلام) وصایایی را متذکر شد . 

رحلت جانگداز پیامبراکرم (پیامبرصلی الله علیه وآله) یکی از اندوه بارترین حوادث تاریخ اسلام به شمار می رود؛ چنان که حضرت علی (علیه السلام) پس از غسل و کفن بدن پاک آن فرستاده خدا، کفن را از صورتش کنار زد و با قلبی شکسته و اندوهگین، او را مورد خطاب قرار داد و فرمود: «پدر و مادرم به فدایت! با رحلت تو، رشته نبوّت و وحی الهی و اخبار آسمان ها منقطع گردید. اگر ما را به شکیبایی در برابر ناگواری ها دعوت نفرموده بودی، چنان در فراق تو اشک می ریختم که چشمه های اشک چشمانم را خشک می گردانیدم، حزن و اندوه ما در این مصیبت، همیشگی است، اگرچه این مقدار از حزن و اندوه در مصیبت فقدان تو بسیار ناچیز است؛ اما چاره ای جز این نیست. پدر و مادرم به فدایت! ما را در سرای دیگر به یاد آور و در خاطر خود نگاه دار. آن گاه صورت مبارکش را با کفن پوشانید. در این نوشتار درصدد هستیم که مهم ترین مسأله مربوط به ایام رحلت رسول خدا (پیامبرصلی الله علیه وآله) ، یعنی خلافت و جانشینی آن حضرت را مورد بررسی قرار دهیم و بدین منظور از کتاب های مختلف تاریخ صدر اسلام، به ویژه از کتاب «موسوعة التاریخ الاسلامی» استفاده کرده ایم.

ادامه مطلب

Related image

امام حسن علیه السلام

چون فاطمه(علیهاالسلام)فرزندش حسن را به دنیا آورد،به پدرش علی(علیه السلام)عرض کرد:نامی برای او بگذار،علی (علیه السلام)فرمود:من چنان نیستم که در مورد نامگذاری او به رسول خدا پیشی گرفته و سبقت جویم.در این وقت رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم)بیامد،و آن کودک را در پارچه زردی پیچیده،به نزد آن حضرت بردند.حضرت فرمود:مگر من به شما نگفته بودم که او را در پارچه زردنپیچید؟سپس آن پارچه را به کناری افکند و پارچه سفیدی گرفته و کودک را در آن پیچید،آنگاه رو به علی(علیه السلام)کرده فرمود:آیا او را نامگذاری کرده ای؟عرض کرد:من در نامگذاری وی به شما پیشی نمی گرفتم!رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم)فرمود:من هم در نامگذاری وی بر خدا سبقت نمی جویم!در این وقت خدای تبارک و تعالی به جبرئیل وحی فرمود که برای محمد پسری متولد شده،به نزد وی برو و سلامش برسان و تبریک و تهنیت گوی و به وی بگو:براستی که علی (علیه السلام)نزد تو به منزله هارون است از موسی،پس او را به نام پسر هارون نام بنه!جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوی خدای تعالی به وی تهنیت گفت و سپس اظهار داشت:خدای تبارک و تعالی تو را مأمور کرده که او را به نام پسر هارون نام بگذاری.رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم)پرسید :نام پسر هارون چیست؟عرض کرد:«شبر».فرمود:زبان من عربی است؟عرض کرد:نامش را«حسن»بگذار،و رسول خدا(صلی الله علیه وآله و سلم)او را حسن نامید.

ادامه مطلب

برخورد همراه با ملایمت پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) با منافقان

دشمن چهارم، منافقین بودند. منافقین داخل مردم بودند؛ کسانی که به زبان ایمان آورده بودند؛ اما در باطن ایمان نداشتند؛ مردمان پست، معاند، تنگ نظر و آماده; همکاری با دشمن، منتها سازمان نیافته، فرق اینها با یهود این بود.پیغمبر با دشمن سازمان یافته­یی که آماده و منتظر حمله است تا ضربه بزند، مثل برخورد با یهود رفتار می­کند و به آنها امان نمی­دهد؛ اما دشمنی را که سازمان یافته نیست و لجاجت ها و دشمنی­ها و خباثت های فردی دارند و بی­ایمانند، تحمل می­کند. عبدالله بن ابی، یکی از دشمن ترین دشمنان پیغمبر بود؛ تقریباً تا سال آخر زندگی پیغمبر این شخص زنده بود؛ پیغمبر با او رفتار بدی نکرد؛ در عین حال همه می­دانستند او منافق است؛ ولی با او مماشات کرد؛ مثل بقیه; مسلمان ها با او رفتار کرد؛ سهمش را از بیت المال داد، امنیتش را حفظ کرد، حرمتش را رعایت کرد؛ با این­که آنها این همه بد جنسی و خباثت می­کردند که باز در سوره; بقره، فصلی مربوط به همین منافقین است. آن وقتی که جمعی از این منافقین کارهای سازمان یافته کردند، پیغمبر به سراغ آنها رفت. در قضیه; مسجد ضرار، اینها رفتند مرکزی درست کردند؛ با خارج از نظام اسلامی- یعنی با کسی که در منطقه; روم بود؛ مثل ابوعامر راهب- ارتباط برقرار کردند و مقدمه سازی کردند تا از روم علیه پیغمبر لشکر بکشند؛ در این جا پیغمبر به سراغ آنها رفت و مسجدی را که ساخته بودند، ویران کرد و سوزاند؛ فرمود این مسجد، مسجد نیست؛ این­جا محل توطئه علیه مسجد و علیه نام خدا و علیه مردم است. یا آنجایی که یک دسته از همین منافقین، کفر خودشان را ظاهر کردند و از مدینه رفتند و در جایی لشکری درست کردند؛ پیغمبر با اینها مبارزه کرد و فرمود اگر نزدیک مدینه بیایند به سراغشان می­رویم و با آنها می­جنگیم؛ با این­که منافقین در داخل مدینه هم بودند و پیغمبر با آنها کاری نداشت. بنابراین با دسته; سوم، برخورد سازمان یافته; قاطع، اما با دسته چهارم برخورد همراه با ملایمت داشت؛ چون اینها سازمان یافته نبودند و خطرشان، خطر فردی بود. پیغمبر با رفتار خود، غالباً هم اینها را شرمنده می­کرد.

 

 


Related image

طلوع صبح

نجمه، مادر امام رضا (علیه السلام)، می فرماید: زمانی که فرزند بزرگوارم را باردار بودم، هرگز احساس سنگینی نمی کردم. وقتی می خوابیدم، صدای تسبیح و تهلیل و تمجید حق تعالی را از درونم می شنیدم. هراسان از خواب بیدار می شدم; ولی دیگر آن صدا به گوش نمی رسید. وقتی به دنیا آمد، دستهایش را بر زمین گذاشت; سر مطهرش را به سوی آسمان بلند کرد، لب هایش را تکان داد، ولی نفهمیدم چه می گوید. نزد امام کاظم (علیه السلام)، رفتم، او فرمود: «نجمه، کرامت پروردگار گوارایت باد.» فرزندم را در پارچه یی سفید پیچیدم و نزد حضرت بردم. وی در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند. آن گاه آب فرات خواست و کامش را با آن برداشت. سپس نوزاد را به من بازگرداند و فرمود: بگیر این را که ذخیره ی خداوند در زمین و حجت خدا بعد از من است. و چنین بود که هشتمین خورشید امامت در روز جمعه، یازدهم ذی قعده، در مدینه دیده به جهان گشود.پدرش امام موسی کاظم (علیه السلام)، ، هفتمین امام شیعیان، و مادرش «نجمه» الگوی خردورزی، دین باوری، حیا و عبادت بود. بزرگواری این بانو چنان بود که حمیده، مادر امام کاظم (علیه السلام)، ، هرگز نزدش نمی نشست و در جهت تعظیم و احترام وی می کوشید. رؤیای صادق حمیده را می توان یکی از دلیل های احترام بسیار وی به نجمه دانست. او شبی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در خواب دید که فرمود: حمیده، نجمه را به فرزندت موسی ده; از او فرزندی به دنیا خواهد آمد که بهترین اهل زمین است.بر این اساس، وی نجمه را در اختیار امام موسی کاظم (علیه السلام)، قرار داد و به وی گفت: فرزندم، کنیزی است که در زیرکی و کرامت های اخلاقی بهتر از او ندیده ام. می دانم هر نسلی که از وی به وجود آید پاکیزه و مطهر خواهد بود.

ادامه مطلب

(گنبد سبز حرم حضرت محمد صلوات الله علیه مدینه النبی)

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می‌فرمایند: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته حاهلیه. هر کس بمیرد در حالیکه امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. واقعا مرز میان انسانیت و جاهلیت، حقیقت و ضلالت، سعادت و شقاوت، معرفت امام زمان(علیه السلام) است. حیف است که این قدر انسان از سرچشمۀ تمام خوبیها و تمام حقایق یعنی امام زمانش بی‌خبر باشد و نسبت به او بی معرفت باشد. تاسف بار است که به خاطر دنیا و زینت هایش که واقعا در یک لحظه از دست انسان می‌رود و او هیچ کاری نمی‌تواند انجام دهد ‏، بخواهد سعادتش را که با امام بودن و با او یکی شدن و تسلیم او بودن است را از دست بدهد.

حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: همانا من در میان شما دو چیز سنگین می گذارم: کتاب خدا و عترتم که اهل بیت من هستند. همانا آن دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا روزی که در کنار حوض بر من وارد شوند. مثل این دو، و آن حضرت(صلی الله علیه و آله) دو انگشت سبابه (و اشاره) خود را به هم چسبانید. در این هنگام جابربن عبدالله انصاری برخاست و گفت: ای پیامبر خدا؟ عترت شما کیست؟ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: (عترت من) علی، حسن، حسین و امامان از اولاد حسین(علیهم السلام) تا روز قیامت هستند.

 

حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)

ادْعُوا اللَّهَ وَ أَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالْإِجَابَةِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً مِنْ قَلْبِ غَافِلٍ لَاهٍ.


خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعارا از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد .

بحارالانوار(ط-بیروت) ج 90 ، ص 321

انتقام گیرنده از قاتل امام حسین (ع)

 

قَالَ رَسُولُ اللّهِ (ص): «إِنّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ سَاَلَ رَبّهُ عَزّوَجَلّ فَقَالَ: یَارَبّ! إِنّ اَخِى هَارُونَ مَاتَ، فَاغْفِرْ لَهُ. فَاَوْحَى اللّهُ عَزّوَجَلّ إِلَیْهِ: یَا مُوسَى! لَوْ سَاَلْتَنِى فِى الاَوّلِینَ وَ الاخِرِینَ لاَجَبْتُکَ مَا خَلا قَاتِلَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِىّ فَإِنّى اَنْتَقِمُ لَهُ مِنْ قَاتِلِهِ»

 

 

رسول خدا (ص) فرمود: «حضرت موسى از خداوند درخواست کرد: پروردگارا! برادرم هارون درگذشت، او را بیامرز. خداوند فرمود: اى موسى! اگر درباره آمرزش اوّلین و آخرین انسانها درخواست نمایى، اجابت مى ‏کنم مگر قاتل حسین بن على را، پس خودم از قاتلش انتقام مى‏ گیرم»

 

(بحار الانوار، ج 44 ص 300 ح4 )


اغلب تاریخ نویسان معتقدند امام عسکری (علیه السلام)   هشتم ربیع الثانی در سال 232 ق در شهر مدینه چشم به جهان گشود و هنوز چندسالی از عمر مبارکش نمی گذشت که به همراه پدر بزرگوارش امام هادی (علیه السلام)از مدینه به سامرا تبعید شد و در مرکز عسکر (لشکرگاه) تحت نظارت مأموران خلیفه ساکن شد. آن حضرت و پدر بزرگوارشان به مناسبت این که در محل استقرار لشکریان حکومت ناگزیر به ست شده بودند، عسکریین (علیه السلام) (= دو عسکری) لقب یافته اند.

دوران امامت حضرت عسکری (علیه السلام)

امام یازدهم در سال 254 ق، به دنبال شهادت امام هادی (علیه السلام)و در حالی که بیش از 22 سال از عمر مبارک آن حضرت سپری نشده بود، منصب امامت را عهده دار شدند و حدود شش سال یعنی تا 26 سالگی به ارشاد و هدایت مردم مشغول بودند. آن حضرت سرانجام در هشتم ربیع الاوّل سال 260 ق به دسیسه معتمد عباسی و در شهر سامرّا به شهادت رسیدند و جنازه مطهرشان در کنار مرقد منوّر پدر بزرگوارشان امام هادی (علیه السلام)به خاک سپرده شد که میعادگاه شیعیان جهان است و عاشقان ولایت چون پروانه به دور شمع وجودش می چرخد.

ادامه مطلب

 

 

 

 

 

أَمَّنْ یُجِیبُ اَلْمُضْطَرَّ إِذٰا دَعٰاهُ وَ یَکْشِفُ اَلسُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفٰاءَ اَلْأَرْضِ أَ إِلٰهٌ مَعَ اَللّٰهِ قَلِیلاً مٰا تَذَکَّرُونَ ۶٢ نمل

 

یا کسی که دعای مضطرّ را اجابت می کند و گرفتاری را برطرف می سازد، و شما را خلفای زمین قرار می دهد؛ آیا معبودی با خداست؟! کمتر متذکّر می شوید! (۶٢) 

 

 

حدیث از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

حجّت خدا

 

زَعَمَتِ الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللّهِ داحِضَةٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنا فِى الْکَلامِ لَزالَ الشَّکُّ:

 

ستمگران پنداشتند که حجّت خدا از بین رفته است، در حالى که اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مى‌شد، هر آینه تمام شکّ‌ها را از بین مى‌بردیم.

 

پناه بردن به خدا

 

 

أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الْعَمى بَعْدَ الْجَلاءِ وَ مِنَ الضَّلالَهِ بَعْدَ الْهُدى وَ مِنْ مُوبِقاتِ الاَْعْمالِ وَ مُرْدِیاتِ الْفِتَنِ:

 

پناه به خدا مى‌برم از نابینایى بعد از بینایى و از گمراهى بعد از راهیابى و از اعمال ناشایسته و فرو افتادن در فتنه‌ها.

دلایل غیبت :

1-خوف و ترس      2- فرار از بیعت     3- تطابق با سایر پیامبران    4-اتمام نقمت بر کافران  

5-امتحان و آزمایش مردم               6-رشد عقل      7- افشای اسرار توسط شیعیان

8- غیبت از اسرار

 

تمامی این دلیل ها، علت، سبب و فلسفة غیبت آن حضرت هستند و علاوه بر اینها حکمت های زیادی دارد که از تیررس فکر ما دور است و نمی توانیم آنها را درک کنیم و ائمة اطهار(علیهم السلام)هم برای ما بیان نکرده اند، زیرا ما ظرفیّت آن را نداشته ایم که آنها را بفهمیم. همین بی ظرفیتی باعث انحراف یا ارتداد می شود. لذا مصلحت نبود که امامان آنها را بیان کنند.

عبدالله بن فضل هاشمی گوید: شنیدم حضرت امام صادق(علیه السلام)می فرمود: «صاحب امر غیبتی دارد که ناچار باید واقع شود. در آن غیبت هر کسی که بر باطل است به شک می افتد (یعنی این اختلاف هایی که دربارة آن حضرت وجود دارد، بعضی از اصل آن را انکار نموده و بعضی گفتند امام متولد شده ولی از دنیا رفته است. بعضی ادّعای دروغین مهدویت کردند و .) عرض کردم: فدای شما گردم، برای چه باید آن حضرت غایب شود؟

فرمود: ما از طرف خدا مأذون نیستیم آن را برای شما بیان کنیم. عرض کردم: وجه حکمت غیبت آن حضرت چیست؟ فرمود: وجه حکمتش همان وجه حکمت غیبت حجّت های خدای تعالی است (چنان که خضر، یوسف، یونس و دیگران و حضرت امام زین العابدین(علیه السلام)مدّتی از زمان خود را در غیبت به سر بردند) حکمت غیبت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان نمی شود مگر بعد از آنکه آن بزرگوار ظهور کند، هم چنانکه حکمت کارهایی که حضرت خضر پیغمبر انجام داد مانند شکستن کشتی، روی آب دریا و کشتن یک پسربچة بی گناه و ساختن دیوار برای حضرت موسی(علیه السلام)آشکار نشد مگر پس از آنکه بنا شد از هم جدا شوند.


 

هُوَ اَلَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدىٰ وَ دِینِ اَلْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى اَلدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفىٰ بِاللّٰهِ شَهِیداً ٢٨فتح

 

او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همهء ادیان پیروز کند؛ و کافی است که خدا گواه این موضوع باشد (٢٨)

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللّٰهِ وَ اَلَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّٰاءُ عَلَى اَلْکُفّٰارِ رُحَمٰاءُ بَیْنَهُمْ تَرٰاهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اَللّٰهِ وَ رِضْوٰاناً سِیمٰاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ اَلسُّجُودِ ذٰلِکَ مَثَلُهُمْ فِی اَلتَّوْرٰاةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی اَلْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوىٰ عَلىٰ سُوقِهِ یُعْجِبُ اَُّرّٰاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ اَلْکُفّٰارَ وَعَدَ اَللّٰهُ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً ٢٩فتح

 

محمّد(ص) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می طلبند؛ نشانهء آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانه های خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و بقدری نموّ و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامی دارد؛ این برای آن است که کافران را به خشم آورد(ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، خداوند وعدهء آمرزش و اجر عظیمی داده است.(٢٩)

 

ولادت و پرورش حضرت محمد (صلی الله علیه وآله)

نوید نورانی

مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم) در جمره وسطی (که در خانه عبداللّه واقع بود) باردار شد، تا آنکه شب جمعه هفدهم ربیع الاول 570 میلادی، 55 روز پس از رخداد عام الفیل فرا رسید. مکه در آرامش شبانه سر بر بستر نهاد. کعبه آن خانه سرافراز توحید در سکوت شبانه و در زمزمه نسیم، چشم به آسمان ها داشت.

همراه با ولادت محمد صلی الله علیه و آله وسلم) ، زنگ های بیدارباش برای در هم پیچیدن رسوم خرافی و روابط ظالمانه انسان ها به صدا در آمد. کاخ انوشیروان که شبحی از قدرت ابدی را در اذهان نمودار می کرد، بر خود لرزید و چهارده کنگره اش فرو ریخت. آتشکده فارس که شعله های هزار ساله اش زبانه می کشید، به یکباره خاموش شد. بت ها به تمامی سرنگون شده، به رو در افتادند و دریاچه ساوه خشکید. نوری از وجود مبارک نوزاد به سوی آسمان ها راه کشید و تا فرسنگ ها دورتر را روشن کرد. انوشیروان و موبدان خواب های ترسناک دیدند. همان موقع یک یهودی یثرب بر فراز قلعه ای فریاد کرد: این ستاره احمد است، و عربی بادیه نشین با ریش های سپید و قامتی بلند وارد مکه شد و این مضامین را نجوا کرد: دیشب مکه در خواب بود و ندید که در آسمانش چه نورافشانی و ستاره بارانی بود، گویی ستارگان از جای خود کنده شده اند و ماه پایین آمد.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) در شعب ابوطالب در خانه ای در زاویه بالا تولد یافت. این خانه را بعدها پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) به عقیل بن ابی طالب بخشید. فرزندان عقیل آن را به محمد بن یوسف فروختند و او جزء خانه اش نمود. بعدها تبدیل به مسجدی شد که در سال 659ه··· .ق ملک مظفر والی یمن در تعمیر آن کوشش شایسته به کار برد.

وقتی عبدالمطلب نوه خود را دید، با نهایت شادمانی او را برگرفت و به درون کعبه برد، آنگاه دست به دعا برداشت و خداوند را به سبب موهبتی که به وی ارزانی داشته است، سپاس گفت. آنگاه او را نزد مادرش باز آورد و به وی سپرد.

چون روز هفتم تولد کودک فرا رسید، عبدالمطلب گوسفندی ذبح کرد و گروهی را دعوت نمود تا در جشنی باشکوه حضور یابند. در این مراسم نام محمد را بر وی گذارد که الهام غیبی در انتخاب آن بی دخالت نبود، زیرا کمتر کسی به آن نامیده شده بود. چون از وی پرسیدند: چرا چنین نامی را برایش برگزیدی؟ گفت: خواستم در آسمان و زمین ستوده باشد. مادرش آمنه او را احمد نامید و حضرت را به هر دو نام خطاب می کردند. احمد همان است که در تورات و انجیل بدو بشارت داده شده، قرآن این نکته را مورد توجه قرار می دهد.

ادامه مطلب

ولادت امام صادق(علیه السلام)

امام صادق(علیه السلام) هشتمین ستاره فروزان آسمان عصمت، و ششمین اختر تابان سپهر امامت و ولایت در هفدهم ربیع الاول سال 83 ه.ق در مدینه چشم به جهان گشود، ودر 25 شوال سال 148 در 65 سالگی به دستور منصور دوانیقی (دومین طاغوت عباسی)مسموم شده و به شهادت رسید. در زندگی سراسر افتخار او، دو موضوع همچون دو جریان همیشگی با پرتلاش ترین شکل در راس موضوعات دیگر دیده می شد، که هر دو در یک صراط قرار داشته و تکمیل کننده همدیگر بودند که عبارت اند از: طاغوت زدایی و نشان دادن چهره اسلام ناب; اسلام محمد(صلی الله علیه وآله) و علی(علیه السلام) ،آن حضرت در وضعیتی قرار گرفت، که اسلام چهره حقیقی خود را از دست داده بود، واز قرآن و اسلام جز نامی باقی نمانده بود، چرا که مدتی با امویان و سپس باعباسیان درگیر بود که بر کشور پهناور اسلامی حکومت می کردند، و همه چیز را با میل و هوس های نفسانی خود رتق و فتق می نمودند، و اسلام را به دنبال اهداف شوم خودمی کشیدند و آن را پلی برای اجرای مقاصد طاغوتی خود قرار داده بودند.امام صادق(علیه السلام)طی 34 سال امامت بابرکتش شور و نشاط علمی و فرهنگی خاصی در جامعه اسلامی گسترش داد که در تاریخ زندگی بشر کم سابقه بوده است. وی در میدان مبارزه با همه جریانات فکری به مخالفت برخاست تا عقاید باطل را بکوبد و اندیشه های منحرف را اصلاح کند و عقاید ناب اسلامی را به تشنگان حقیقت هدیه نماید. ولی سرانجام این بزرگ مرد تاریخ انسانیت، مورد خشم دستگاه غاصب عباسی قرار گرفت، زیرا هرگز منصور را خوش نمی آمد که شاهد پیشرفت علمی و شهرت روزافزون امام باشد. او ترس آن را داشت که شاید روزی امام (علیه السلام)کرسی خلافت را از زیر پایش بیرون بکشد و حکومتش را واژگون سازد، بنابراین در پی ضربه زدن به وجود مبارک آن حضرت بود تا اینکه سرانجام با انگور زهرآگین امام را به شهادت رساند.

ادامه مطلب

 

میشل اچ. هارت، نویسنده ی مسیحی کتاب «صد چهره، پرنفوذترین شخصیت ها در تاریخ بشر، با قرار دادن نام محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) در ابتدای کتاب خود، نه تنها نگرش واقع بینانه خود را به وقایع و دایره ی نفوذ افراد در تاریخ بشری به اثبات می رساند، بلکه در تحلیلی، به دفاع از این انتخاب می پردازد و می نویسد:«انتخاب محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) در صدر لیست مؤثرترین اشخاص جهان، ممکن است برخی از خوانندگان را به تعجب وادارد و شاید از سوی عده ای دیگر، مورد سؤال قرار بگیرد؛ اما او تنها مرد تاریخ بوده که در هر دو بُعد دینی و دنیوی به طرز شایانی موفق بوده است.در نگاه اول، محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) یکی از ادیان بزرگ جهان را بنیان گذارد و آن را اعلان نمود و خود رهبری بسیار مؤثر شد و امروز، چهارده قرن پس از رحلت وی، هنوز هم نفوذی قوی و ساری دارد.اکثر افرادِ این کتاب، از امتیاز به دنیا آمدن و پرورش یافتن در مراکز تمدن کشورهای دارای فرهنگ پیشرفته و یا مراکز ی برخوردار بوده اند؛ اما محمد (صلی الله علیه و آله وسلم)، در سال 570 میلادی در شهر مکه واقع در جنوب عربستان که در آن هنگام کشوری عقب مانده و دور از مراکز تجاری، هنری و آموزشی جهان بود، متولد شد.»

 

 

 

شناخت عظمت شخصیت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) و هنر انسان سازی و تمدن سازی او را باید در اینه ی کلام علی (علیه السلام) جست و جو کرد؛ آن جا که پیشینه ی خاستگاه تمدن اسلامی را چنین به تصویر می کشد:«خدا پیامبر اسلام را زمانی فرستاد که مردم در فتنه ها گرفتار بودند، رشته های دین پاره شده و ستون های ایمان و یقین ناپایدار بود. در اصول دین اختلاف داشتند و امور مردم پراکنده بود. راه رهایی دشوار می نمود و پناهگاهی وجود نداشت؛ چراغ هدایت بی نور و کوردلی، همگان را فرا گرفته بود؛ خدای رحمان معصیت می شد و شیطان یاری می گردید.»ایمان بدون یاور مانده و ستون های آن ویران گردیده بود، و جاده های آن کهنه و فراموش گردیده بود، مردم جاهلی شیطان را اطاعت می کردند و به راه های او می رفتند و در آبشخور شیطان سیراب می شدند. با دست مردم جاهلیت نشانه های شیطان آشکار و پرچم او افراشته گردید، فتنه ها مردم را لگدمال کرده و با سُم های محکم خودشان نابودشان کرده و پابرجا ایستاده بود اما مردم حیران و سرگردان، بی خبر و فریب خورده، در کنار بهترین خانه (کعبه) و بدترین همسایگان (بت پرستان) زندگی می کردند، خواب آنها بیداری و سرمه ی چشم آنها اشک بود در سرزمینی که دانشمندان آن لب فرو بسته و جاهل گرامی بود.»

 


پیشینه دانشگاه در اسلام:

بعثت رسول اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) با تحولات و تغییرات بنیادی، اصولی و بزرگ آغاز شد.در واقع، اسلام با یک «انقلاب فرهنگی بنیادی » آغاز شد و در یک برنامه زمان بندی شده، طی بیست و سه سال، قرآن مجید می بایست توسط استاد بزرگ قرآن یعنی رسول اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) برای عموم مردم، با یک «سبک و سیاق » ویژه ای تدریس و تفسیر می شد.مکه و مدینه، دو سرزمین سنبل و نمادگونه ای بودند که بصورت نمونه گیری قرآن مجید در آن سرزمین نازل و تدریس و تفسیر شد.وگرنه «کتاب کریم » برای تمام اعصار و برای تمام عرصه های زندگی کل بشریت می باشد.بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) رسالت اسلامی، از مرحله نبوت به مرحله دیگری به نام «امامت » تغییر یافت و هر کدام از امامان با یک استراتژی ویژه ای، به حفاظت از رسالت دست زدند.مثلا امام سجاد (علیه السلام) با یک استراتژی بسیار زیبا، آغاز به کار کرد که سه محور اساسی و اصولی کار امام عبارتند از:

1- دعا.

2- گریه

3- تربیت و آموزش بردگان وسپس آزاد ساختن آنها.

دانشگاه رسمی در تاریخ اسلام، از زمان امام باقر (علیه السلام) پایه گذاری شد.

«پیشوای پنجم طی مدت امامت خود، در همان شرایط نامساعد، به نشر و اشاعه حقایق و معارف الهی پرداخت و مشکلات علمی را تشریح نمود و جنبش علمی دامنه داری به وجود آورد که مقدمات تاسیس یک دانشگاه بزرگ اسلامی را که در دوران امامت فرزند گرامیش امام صادق (علیه السلام) به اوج عظمت رسید، پی ریزی کرد».«امام صادق (علیه السلام) با توجه به فرصت مناسب ی که به وجود آمده بود، و با ملاحظه نیاز شدید جامعه و آمادگی زمینه اجتماعی، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش امام باقر (علیه السلام) را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته های مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز، شاگردان بزرگ و برجسته ای همچون: هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، مفضل بن عمر، جابر بن حیان و.تربیت کرد که تعداد آنها را بالغ بر چهار هزار نفر نوشته اند.»در واقع، امام باقر (علیه السلام) علوم را شکافت و هزار نفر جوان مستعد و دانش جوی لایق و شایق جمع آوری فرمود و بنیاد علوم و مکتب اسلام را بر وجود آنان بنا نهاد و اساس علم و دین را بر آنها تعریف نمود و حس طلب ایشان را تحریک کرد و به کسب دانش تحریص و تشویق فرمود و این هزار نفر طلبه و سرمایه مکتب جعفری و مدرسه صادقی گردیدند. امام صادق (علیه السلام) با انتخاب استراتژی زیبا به نام دانشگاه، کارکرد و عملکرد پدر بزرگوارشان را «نهادینه » کردند وبا بوجود آوردن «فرهنگ شیعی » شیعیان و اعتقادات ناب آنها را بیمه کرد.امام صادق (علیه السلام) از طریق دانشگاه بزرگ، بیش از سی (30) سال زحمت و رنج، منابع و دایرة المعارف بزرگ دینی را به وجود آوردند که همیشه در مراکز علمی بزرگ دنیا نورافشانی می کنند.

 

«السلام علیک یا صادقا مصدقا فی القول والفعل; درود بر تو ای صادق مصدق در گفتار و کردار».

 

علل انتخاب استراتژی زیبا، در قالب دانشگاه:

ادامه مطلب

Related image

بسم الله الرحمن الرحیم

پس خوشا به حال کسیکه خداوند اورا کمک نماید بر انجام آنچه که بر او واجب  کرده است از حقوق و رعایت آن و توفیقش دهد و راهنمائی اش نماید .

1- حق الله

 فاما حق الله الاکبر فانک تعبده لا تشرک به شیئا ؛ فـاذا فعلت ذلک باخلاص جعــل لک علی نفسه ان یکفیک امر الدنیا و الاخره و یحفظ لک ما تحب منها .

ترجمه : پس حق خداوند که بزرگترین حـق است ؛ بر گردن تو آنست که فقط بنده او باشی و در عبادت و بندگی شرک نورزی ؛ پس وقتی که چنین بودی و بنده مخلص او شدی ؛ خداوند نیز بر خود واجب میکند که دنیا و آخرت ترا کفایت نموده و آنچه را که از دنیا و آخرت دوست میداری برای تو حفظ نماید .

2-. حق انسان برخودش

و اما حق نفسک علیک فان تستوفیها فی طاعـه الله ؛ فتـودی الی لسانـک حقـه و الی سمعک حقه و الی بصرک حقه و الی یدک حقها و الـی رجلک حقهـا و الی بطنـک حقه و الی فرجک حقه و تستعین بالله علی ذلک .

ترجمه : اما حق خودت بر خودت آنست که از تمام قوه و نیروی خدادادیت ؛ استفـاده کنی و خودت را در مسیر طاعت خداوند قرار دهی ؛ پس ادا نمائی حق زبانت را و حـق گوشت را وحق چشمت را و حق دستت را وحق پایت را و حق شکمت را و حق عورتت را و در ادای این حقوق از خدا کمک بخواهی و به او اتکاء کنی .

ادامه دارد

Related image


 

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلاَ أَوَّلٍ کَانَ قَبْلَهُ وَ الْآخِرِ بِلاَ آخِرٍ یَکُونُ بَعْدَهُ‏ اَلَّذِی قَصُرَتْ عَنْ رُؤْیَتِهِ أَبْصَارُ النَّاظِرِینَ وَ عَجَزَتْ عَنْ نَعْتِهِ أَوْهَامُ الْوَاصِفِینَ‏اِبْتَدَعَ بِقُدْرَتِهِ الْخَلْقَ ابْتِدَاعاً وَ اخْتَرَعَهُمْ عَلَى مَشِیَّتِهِ اخْتِرَاعاً ثُمَّ سَلَکَ بِهِمْ طَرِیقَ إِرَادَتِهِ وَ بَعَثَهُمْ فِی سَبِیلِ مَحَبَّتِهِ‏ لاَ یَمْلِکُونَ تَأْخِیراً عَمَّا قَدَّمَهُمْ إِلَیْهِ وَ لاَ یَسْتَطِیعُونَ تَقَدُّماً إِلَى مَا أَخَّرَهُمْ عَنْهُ‏ وَ جَعَلَ لِکُلِّ رُوحٍ مِنْهُمْ قُوتاً مَعْلُوماً مَقْسُوماً مِنْ رِزْقِهِ‏ لاَ یَنْقُصُ مَنْ زَادَهُ نَاقِصٌ وَ لاَ یَزِیدُ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ زَائِدٌ ثُمَّ ضَرَبَ لَهُ فِی الْحَیَاةِ أَجَلاً مَوْقُوتاً وَ نَصَبَ لَهُ أَمَداً مَحْدُوداً یَتَخَطَّأهُ إِلَیْهِ بِأَیَّامِ عُمُرِهِ وَ یَرْهَقُهُ بِأَعْوَامِ دَهْرِهِ حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَقْصَى أَثَرِهِ وَ اسْتَوْعَبَ حِسَابَ عُمُرِهِ‏قَبَضَهُ إِلَى مَا نَدَبَهُ إِلَیْهِ مِنْ مَوْفُورِ ثَوَابِهِ أَوْ مَحْذُورِ عِقَابِهِ‏ لِیَجْزِیَ الَّذِینَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَ یَجْزِیَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى عَدْلاً مِنْهُ‏ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ وَ تَظاَهَرَتْ آلاَؤُهُ لاَ یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْأَلُونَ‏ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلاَهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ لَتَصَرَّفُوا فِی مِنَنِهِ فَلَمْ یَحْمَدُوهُ وَ تَوَسَّعُوا فِی رِزْقِهِ فَلَمْ یَشْکُرُوهُ‏ وَ لَوْ کَانُوا کَذَلِکَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیَّةِ إِلَى حَدِّ الْبَهِیمِیَّةِ فَکَانُوا کَمَا وَصَفَ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ‏«إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً »

حمد و سپاس خدای را، آن نخستین بی پیشین را و آن آخرین بی پسین را،خداوندی را که دیده بینایان از دیدارش قاصر آید و اندیشه واصفان از نعت او فروماند.آفریدگان را به قدرت خود ابداع کرد و به مقتضای مشیت خویش جامه هستی پوشیدو به همان راه که ارادت او بود روان داشت و رهسپار طریق محبت خویش گردانید.چون ایشان را به پیش راند، کس را یارای واپس گراییدن نبود، و چون واپس دارد، کس را یارای پیش تاختن نباشد.هر زنده جانی را از رزق مقسوم خویش توشه ای معلوم نهاد؛آن سان که کس نتواند از آن که افزونش داده، اندکی بکاهد و بر آن که اندکش عنایت کرده، چیزی بیفزاید.سپس هر یک از آدمیان را عمری معین مقرر کرد و مدتی محدودکه با گامهای روزها و سالهایش می پیماید، تا آنگاه که به سر آردش؛ آن سان که چون آخرین گامها را بر دارد و پیمانه عمرش لبریز شود،او را فرو گیرد:یا به ثواب فراوانش بنوازد، یا به ورطه عقابی خوفناکش اندازد،تا بدکاران را به کیفر عمل خویش برساند و نیکوکاران را به پاداش کردار نیک خویش و این خود عین عدالت اوست.منزه و پاک است نامهای او و ناگسستنی است نعمتهای او. کس را نرسد که او را در برابر اعمالش باز خواست کند و اوست که همگان را به باز خواست کشد.

حمد و سپاس خداوندی را که اگر معرفت حمد خویش را از بندگان خود دریغ می داشت، در برابر آن همه نعمتها که از پس یکدیگر بر آنان فرو می فرستاد،آن نعمتها به کار می داشتند و لب به سپاسش نمی گشادند، به رزق او فراخ روزی می جستند و شکرش نمی گفتند.و اگر چنین می بودند از دایره انسانیت برون می افتادند و در زمره چارپایان در می آمدند. چنان می شدند که خدای تعالی در محکم تنزیل خود گفته است:«چون چارپایانند، بل از چارپایان هم گمراه تر. »


        (حرم مطهر امام حسن علیه السلام امام دوم شیعیان جهان قبرستان بقیع که به دست وهابیون عربستان تخریب شد) 

 

 

امام حسن (علیه السلام)

 

فاصله میان حقّ و باطل

 

«بَینَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ أَرْبَعُ أَصابِعَ، ما رَأَیتَ بِعَینَیکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیکَ باطِلاً کَثیرًا.»

بین حقّ و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشمت بینى حقّ است و چه بسا با گوش خود سخن باطل بسیارى را بشنوى.

تحف العقول ص 229

 

بهترین چشم و گوش و دل

«إِنَّ أَبْصَرَ الأَبـْصارِ ما نَفَذَ فِى الخَیرِ مَذْهَبُهُ، وَ أَسْمَعُ الاْسـْماعِ ما وَعَى التَّذَْ وَ انْتَفَعَ بِهِ، أَسْلَمُ الْقُلُوبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبُهاتِ.»

همانا بیناترین دیده ها آن است که در طریق خیر نفوذ کند، و شنواترین گوشها آن است که پند و اندرز را در خود فرا گیرد و از آن سود برد، سالمترین دلها آن است که از شبهه ها پاک باشد.

تحف العقول ص 235

تحف العقول ص 235

 

 

قال علیه السلام: انه قال فی تفسیر قوله «وقفوهم انهم مسئولون » انه لا یجاوز قدما عبد حتی یسئل عن اربع: عن شبابه فیما ابلاه و عمره فیما افناه، و عن ماله من این جمعه،و فیما انفقه، و عن حبنا اهل البیت. (بحار، ج 44، ص 13-12)

امام حسن علیه السلام: در تفسیر آیه شریفه «وقفوهم انهم مسئولون » فرموده اند: به تحقیق «روز قیامت » هیچ بنده ای قدم از قدم برنمی دارد مگر اینکه نسبت به چهار چیز موردبازجوئی و پرسش قرار می گیرد:

 

1- از جوانی اش که در چه راهی مصرف نموده.

 

2- و از عمرش که در چه کاری آنرا بکار گرفته.

 

3-و از ثروتش که چگونه جمع و در چه راهی مصرف نموده.

 

4- و از دوستی ما اهلبیت و خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم.

 

 

من دلائل العالم إنتقادة لحدیثه و علمه بحقائق فنون النظر.

از نشانه های عالم ، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است .

(بحارالانوار،ج75،ص119)

(کربلا کشور عراق)

 

(حرم مطهر امام حسین علیه السلام امام سوم شیعیان جهان)

 

 

 


 

 

 

                  (حرم مطهر امام زین العابدین علیه السلام امام چهارم شیعیان جهان در قبرستان بقیع)

                                    (حرم مطهر امام محمدباقر علیه السلام امام پنجم شیعیان جهان)
                                                    (به دست وهابیون عربستان تخریب شد)

 

قالَ الاْ مامُ عَلی بنُ الْحسَین، زَیْنُ الْعابدین عَلَیْهِ السَّلامُ:

سادَةُ النّاسِ فی الدُّنْیا الاَسْخِیاء، وَ سادَةُ الناسِ فی الاخِرَةِ الاتْقیاء

در این دنیا سرور مردم، سخاوتمندان هستند؛ و در قیامت سیّد و سرور مردم، پرهیزکاران خواهند بود.‏

 

َلَبُ الْحَوائِجِ إلی النّاسِ مَذَلَّةٌ لِلْحَیاةِ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْحَیاء، وَ اسْتِخْفافٌ بِالْوَقارِ وَ هُوَ الْفَقْرُ ‏الْحاضِرِ، وَ قِلَّةُ طَلَبِ الْحَوائِجِ مِنَ النّاسِ هُوَ الْغِنَی الْحاضِر.

دست نیاز به سوی مردم دراز کردن، سبب ذلّت و خواری در زندگی و در معاشرت خواهد بود. و نیز موجب از بین رفتن حیا و کاهش وقار خواهد گشت. و همین خود فقر بالفعل است(که گریبانگیر شخص شده) و (اما) کم بودن نیازمندیها از مردم خود غنا و توانمندی بالفعل است (که شخص به آن آراسته است).‏

 

 

 

 

امام محمدباقر(علیه السلام) 

مَنْ ثَبَتَ عَلى وِلایَتِنا فِى غِیْبَةِ قائِمِنا، اءعْطاهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَجْرَ اءلْفِ شَهیدٍ مِنْ شُهَداءِ بَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ

 

کسى که در زمان غیبت امام زمان (عجّل اللّه فرجه الشّریف ) بر ایمان و ولایت ما اهل بیت عصمت و طهارت پا برجا و ثابت بماند، خداوند متعال پاداش و ثواب هزار شهید از شهداى جنگ بدر و حنین به او عطا مى فرماید.

 

مَنْ طَلَبَ الدُّنْیا اسْتِعْفافا عَنِ النّاسِ، وَ سَعْیا عَلى اءهْلِهِ، وَ تَعَطُّفا عَلى جارِهِ، لَقَى اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ وَجْهُهُ مِثْلُ الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ

هرکس دنیا را به جهت یکى از این سه حالت طلب کند: بى نیازى از مردم ، آسایش و رفاه خانواده و عائله اش ، کمک و رسیدگى به همسایه اش روز قیامت در حالتى محشور مى گردد و به ملاقات خداوند متعال نایل مى شود که صورتش همچون ماه شب چهارده ، نورانى است

درس ارزشمند و آموزنده

امام جعفر صادق علیه السلام حکایت نماید:

 

از پدرم ، حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم علیه السلام شنیدم ، که مى فرمود: من در منزل از غلامان خود و نیز از اهل منزل مشکلات و سختى هائى را تحمّل مى کنم که از حَنظَل - هندوانه ابوجهل - تلخ ‌تر و بدتر مى باشد.و سپس حضرت فرمود: هر که در مقابل ناملایمات و حرف هاى نابجاى اهل منزل صبر و تحمّل کند، ثواب روزه دار و شب زنده دار نصیبش مى گردد و هم نشین با شهدائى مى شود، که در رکاب حضرت رسول صلى الله علیه و آله شهید شده باشند.

 

 


 

(مدینه النبی قبرستان بقیع حجاز)

(حرم مطهر امام جعفرصادق علیه السلام امام ششم شیعیان جهان )

 

امام صادق علیه السلام فرمودند:

الجبارون ابعد الناس من الله عز و جل یوم القیامة
دورترین مردم از خداوند عزو جل در روز قیامت سرکشان متکبر هستند.(جهاد النفس، ح۵۸۹

 

شیخ کلینى و غیر او از احضرت صادق علیه السّلام روایت کرده اند: این دعا را تعلیم زراره فرمود: که در زمان غیبت و امتحان شیعه بخوانند:

 

اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِف نَبِیَّکَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینى

 

خدایا خود را به من بشناسان، زیرا اگر خود را به من نشناسانى فرستاده ات را نشناخته ام، خدایا فرستاده ات را به من بشناسان، زیرا اگر فرستاده ات را به من نشناسانى حجّتت را نشناخته ام، خدایا حجّتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانى، از دین خود گمراه مى شوم.

خدایا خود را به من بشناسان، زیرا اگر خود را به من نشناسانى فرستاده ات را نشناخته ام، خدایا فرستاده ات را به من بشناسان، زیرا اگر فرستاده ات را به من نشناسانى حجّتت را نشناخته ام، خدایا حجّتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانى، از دین خود گمراه مى

 

 

 

امام موسی کاظم(علیه السلام)

 

پرهیز از شوخی

«إِیاکَ وَ الْمِزاحَ فَإِنَّهُ یذْهَبُ بِنُورِ إِیمانِکَ»

از شوخی [بی مورد] بپرهیز، زیرا که شوخی، نور ایمان تو را می برد.

                                                       کاظمین کشور عراق                                                          

                              (حرم مطهر امام موسی کاظم علیه السلام امام هفتم شیعیان جهان)                  


(مشهد الرضا ایران)

(حرم مطهر امام علی بن موسی الرضا علیه السلام امام هشتم شیعیان جهان) 

 
امام رضا (علیه السلام)

َوْخَلَتِ الاْ رْض طَرْفَةَ عَیْنٍ مِنْ حُجَّةٍ لَساخَتْ بِاءهْلِها.
چنانچه زمین لحظه اى خالى از حجّت خداوند باشد، اهل خود را در خود فرو مى برد.

 

لَتَاءمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ، وَلَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْکَرِ، اَوْلَیَسْتَعْمِلَنَّ عَلَیْکُمْ شِرارُکُمْ، فَیَدْعُو خِیارُکُمْ فَلا یُسْتَجابُ لَهُمْ.
باید هر یک از شماها امر به معروف و نهى از منکر نمائید، وگرنه شرورترین افراد بر شما تسلّط یافته و آنچه که خوبانِ شما، دعا و نفرین کنند مستجاب نخواهد شد.

 

قال الامام علىّ بن موسى الرّضا صلوات اللّه و سلامه علیه :

 

مَنْ زارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِعلیه السلام بِشَطِّ الْفُراتِ، کانَ کَمَنْ زارَاللّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ.

هر مؤ منى که قبر امام حسین علیه السلام را کنار شطّ فرات در کربلاء زیارت کند همانند کسى است که خداوند متعال را بر فراز عرش زیارت کرده باشد.

 

عَلَیْکُمْ بِسِلاحِ الاْ نْبیاءِ، فَقیلَ لَهُ: وَ ما سِلاحُ الاْ نْبِیاءِ؟ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّه ! فَقالَ علیه السلام : الدُّعاءُ.

بر شما باد به کارگیرى سلاح پیامبران ، به حضرت گفته شد: سلاح پیغمبران علیهم السلام چیست ؟
در جواب فرمود: توجّه به خداوند متعال ؛ و دعا کردن و از او کمک خواستن مى باشد.

 

 

امام محمد تقی (علیه السلام)

مَنْ عَتَبَ مِنْ غَیْرِارْتِیابٍ اءعْتَبَ مِنْ غَیْرِاسْتِعْتابٍ.

فرمود: سرزنش کردن دیگران بدون علّت و دلیل سبب ناراحتى و خشم خواهد گشت ، در حالى که رضایت آنان نیز کسب نخواهد کرد.

امام محمد تقی (علیه السلام)

 

عَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ عَلّیا عَلَیْهِ السَّلامُ اءلْفَ کَلِمَةٍ، کُلُّ کَلِمَةٍ یَفْتَحُ اءلْفُ کَلِمَةٍ.

 

فرمود: حضرت رسول صلى الله علیه و آله ، یک هزار کلمه به امام علىّ علیه السلام تعلیم نمود که از هر کلمه اى هزار باب علم و مسأله فرعى باز مى شود

 

(کاظمین کشور عراق)

(حرم مطهر امام محمدتقی علیه السلام امام نهم شیعیان جهان) 


«ان‌شاءالله جوانان ما قدر بدانند، کار کنند و خودشان را بسازند. این کشور به جوانهای انقلابی و حزب‌اللهی و مؤمن احتیاج دارد. آن کسانی که در تبلیغاتشان، در حرفهایشان حزب‌اللهی را می‌کوبند، بسیجی را می‌کوبند، جوانهای مؤمن را می‌کوبند، نمی‌فهمند چه‌کار دارند می‌کنند؛ در واقع دارند به کشور و آینده‌ی کشور لطمه می‌زنند. هر چه که معلوماتتان بیشتر باشد در محیط دینی و انقلابی می‌توانید مفیدتر باشید. . درستان را پیش ببرید و خط بسیجی و انقلابی را از دست ندهید. بدانید که. راه لغزنده‌ای است. یعنی یک رفیق بد، یک مشاور بد، یک استاد بد، یک حادثه‌ی نامناسب گاهی پای انسان را می‌لغزاند، انسان باید حواسش جمع باشد، این حواس‌جمعی در تعبیرات قرآنی اسمش چی است؟ تقوا. اینها را اگر مراقبت کنید ان‌شاءالله آینده‌ی شما از گذشته‌تان خیلی بهتر خواهد شد و ان‌شاءالله برای کان، برای اسلام، برای انقلاب، برای نظام مفید خواهید بوددر آینده، به حول و قوّه‌ی الهی .»( بیانات رهبر معظم انقلاب در منزل شهید سرافزار مشهد مقدس نوروز 96)

 

داستان یک پل

با لو رفتن نفوذ بچه‌ها تیربارهای دیگر دشمن که درموقعیت‌های دیگر مستقر بودند، به شدت ما را زیر گلوله گرفتند. علی رغم آتش سنگین ازجهت‌های مختلف، مواد منفجره را به دوش گرفتیم و در میان آتش و دود و شلیک مستقیم دشمن بعثی، به سمت پل حرکت کردیم.

ادامه مطلب

جلسه سوم از سخنرانی جناب آیت الله میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم است که پیرامون خطبه فدکیه به تاریخ 28 بهمن ماه سال 92 در جمعی از طلاب و دانشجویان ایراد شده است.

 

درک حقیقت ولایت با الحاق به حضرت صدیقه طاهره

تا اینجا آنچه ما عرض کردیم، این بود که میدان درگیری، از نظر معارف اهل بیت، درگیری نور و ظلمات، درگیری نبی اکرم و شیاطین انس و جن و جبهه حق و باطل است. موضوع درگیری، طاعت و استکبار است. در این درگیری، غلبه با جبهه عبودیت و نور هست و محور این درگیری و آن وسیله و واسطه ای که عالم را از این وادی ظلمات و درگیری عبور می دهد و به ساحل امن می رساند، صدیقه طاهره هستند که با بلای خودشان این کار را هموار کردند. ظرفیت بلای ایشان، هم ظرفیت الحاق است و هم ظرفیت ظهور توحید و نبوت و ولایت در عالم در عصر ظهور است، که این ادامه بلای ایشان است و هم ظرفیت رشد ما برای ملحق شدن به حقیقتِ نبوت و ولایت است و این الحاق هم به دست خود حضرت واقع می شود.

ادامه مطلب

وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ اَلْإِسْلاٰمِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی اَلْآخِرَةِ مِنَ اَلْخٰاسِرِینَ٨۵ 

و هر کس جز اسلام(و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد؛ و او در آخرت، از زیانکاران است.(٨۵)(ال عمران)

متن زیر سخنرانی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در تاریخ 8 مردادماه سال 93 با جمعی از مسئولان بسیج دانشجویی کل کشور برگزار شده است.

روشنفکری و آینده جهان / معنای روشنفکری و آرمان روشنفکر سکولار

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد الله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی اعدائهم اجمعین. بحث راجع به روشنفکری اسلامی و شاخصه ها، آسیب و آفت های آن نیست. فقط به عنوان مقدمه بحث مهدویت می خواهم این را اشاره کنم اجمالا روشن فکر مسلمان یا روشنفکر اسلامی روشنفکری است که هم افق های آینده و افق های روشنی که پیش روی جامعه ی بشریت است می بیند و هم وضعیت گذشته جامعه بشری و وضعیت کنونی را می بیند و علاوه بر شناخت صحیحی که به واسطه بصیرت، آگاهی و هوشیاری نسبت به وضعیت کنونی جامعه بشری، زمینه هایی که در گذشته سابقه داشته  و افقی که آینده پیش روی ما است دارد؛ دغدغه اصلاح امور و تغییر امور جامعه بشری و به خصوص مسلمان ها و به ویژه جمع دوستان اهل بیت و شیعیان اهل بیت را نیز دارد. دغدغه او این است که این وضعیت را به نفع آن آینده مطلوب و به سمت آن تغییر بدهد.

امروز روشنفکریی که در جامعه ما وجود دارد حتی روشنفکری مذهبی ما در این زمینه دچار آسیب است. روشنفکرهای سکولار که اصولا آینده‌ای را که در آن زیست می کند و افق نظر آن هاست و دلشان می خواهد به سمت آن آینده حرکت کنند چیزی جز آرمان های جامعه متجدد غرب و اتوپیای غربی نیست. آن چیزی را هم که بد می دانند و به اصطلاح مربوط به دوران گذشته و علت عقب افتادگی می کنند به تعبیر آنها «سنت» است و مذهب را هم جزو سنت قرار می دهند. بنابراین اگر بپذیرید که روشنفکر آن کسی است که گویا از آینده متولد شده و هر کسی که آشنای  با آن آینده است با آن ایده ها زیست کرده، یک دورانی در آن آینده ها زندگی می کرده حالا دوباره از آن آینده در زمان کنونی متولد شده است و دغدغه دارد این جامعه را به سمت آن آینده حرکت بدهد. آینده ای که آن ها

می بینند چیزی جز جامعه مدرن با تصریحی که متفکرین اجتماعی غرب ترسیم کردند مد نظرشان نیست و وقتی هم می خواهند بر اساس آن وضعیت کنونی را بشناسند و رد پای آن را در گذشته دنبال کنند تا آسیب شناسی کنند و برای آینده تغییر بدهند با همین رویکرد است.

روشنفکرهای سکولار معمولا اینطوری هستند و بعضی از آن ها که ممکن است به ظاهر مسلمان هم باشند یا مسلمان هستند یک دین حداقلی دارند، ولی واقعا نگاهشان به مسائل بیشتر سیر به سمت تجدد است. یعنی نمی توانند آن طرف جامعه غربی را ببینند فراتر از وضعیت کنونی غرب و ایرادات جامعه مدرن را نمی توانند تصدیق بکنند. در سریال قهوه  تلخ شخصی که به عنوان یک روشنفکر نقش ایفا می کند و در همه زمینه ها نقش اصلاحی دارد یک آدمی است که از آینده متولد شده بعد جامعه خودش را بر اساس آن آینده آسیب شناسی می کند و می خواهد آن را اصلاح کند. دیده اید آن آینده ای که متولد شده واقعا جامعه مدرن غربی است.

ادامه مطلب

از خطبه‏ هاى آن حضرت علیه السّلام است (در صفات حقّ تعالى):

 (1) حمد و سپاس خداوندى را سزاست که هیچ صفتى (از صفاتش) بر صفت دیگر او پیشى نگرفته است، پس پیش از آنکه آخر است اوّل مى‏ باشد، و پیش از آنکه پنهان باشد هویدا است (زیرا پیش و پس شدن از مختصّات زمان است و زمان از لواحق حرکت و حرکت از لوازم اجسام و ذات مقدّس او منزّه از زمان و زمانیّات و مقدّم بر همه اجسام است، پس نمى ‏توان گفت که اوّلست قبل از آخر و ظاهر است پیش از باطن و حىّ و زنده است پیش از عالم و هکذا، زیرا براى او صفات زائده بر ذات نیست تا بعضى بر بعض دیگر تقدّم و پیشى گیرد، پس صفات او عین ذات او هستند و گر نه زیاده و نقصان پذیرد، و بعضى علّت بعض دیگر و بعضى معلول و ناقص گردد و این از لوازم ممکناتست، بنا بر این اوّلیّت و آخریّت او عبارتست از اینکه او است مبدا هر چه بوجود آمده و مرجع هر چه فانى گردد، و مراد از ظاهریّت و باطنیّت او آنست که بسبب آیات و مخلوقاتش ظاهر و نمایان است و کنه ذات مقدّسش از رؤیت و ادراک و احاطه اوهام باطن و پنهان، خلاصه او یکتایى است که مانندى براى او فرض نشود، لذا مى‏ فرماید:) (2) و غیر او هر که به وحدت و یکى بودن نامیده شود کم است (در مقابل بسیار یعنى ما سواى او واحد عددى است که متّصف به صفت قلّت باشد و مبدا و جزء کثیر است بخلاف او که واحد حقیقى است و کثرت ندارد یعنى دوّمى براى او فرض نمى‏ شود) و هر عزیزى غیر او ذلیل و خوار است (زیرا معلول است و معلول ذلیل علّت مى‏باشد) و هر توانائى غیر او ناتوان است (چون منشأ و مبدا هر قوّتى او است، پس غیر او چگونه ضعیف و ناتوان نباشد که یک چشم بر هم زدن بقاء و هستى خود را در اختیار ندارد) و هر مالک و متصرّفى غیر او مملوک (و مقهور اراده و مشیّت او) است (زیرا غیر از خداوند سبحان هر چه که هست ممکن است و هر ممکن معلول و در اختیار علّت، پس مالک حقیقى او است) و هر دانائى غیر او متعلّم و یاد گیرنده است‏.

ادامه مطلب

حضرت معصومه (علیها السلام) در اول سال 173 هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود.

پدرش امام هفتم شیعیان حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) و مادرش حضرت نجمه بود که به علت پاکی و طهارت نفس به او طاهره می گفتند.حضرت معصومه در 28 سالگی و در روز دهم ربیع الثانی سال 201 هجری قمری در قم به شهادت رسید که امروز بارگاه ملکوتی و مرقد مطهرش همچون خورشیدی در قلب شهرستان قم می درخشد و همواره فیض بخش و نورافشان دلها و جانهای تشنه معارف حقانی استآن حضرت در واقع بتول دوم و جلوه ای از وجود حضرت زهرا سلام الله علیها بود.در طهارت نفس امتیازی خاص و بسیار والاداشت که امام هشتم برادر تنی آن حضرت او را (که نامش فاطمه بود) معصومه خواند.فرمود: «من زار المعصومة بقم کمن زارنی» : (کسی که حضرت معصومه (علیها السلام) را در قم زیارت کند مانند آن است که مرا زیارت کرده است).

ادامه مطلب

Related image

متن زیر سخنرانی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در ایام میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها در حرم ایشان به تاریخ 6 شهریورماه 93 ایراد شده است.

وجود مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها کمترین مقامی که می شود برای ایشان بگویی این است (مقامات بالاتر را من عرض نمی کنم) کمترین مقامی که می شود برای ایشان بگویی این است که همه شؤون ائمه علیهم السلام در ایشان تجلی دارد و همه حقایق ولایت را ایشان دارد؛ از همه آنچه ائمه داشتند به ایشان عطا شده است. نه اینکه فقط حامل یک باب باشد؛ ائمه شاگردانی داشتند بعضی فقط فقه بلد بودند، بعضی طب بلد بودند، امام صادق چهار هزار شاگرد دارند؛ بعضی فقط کلام بلدند؛ ولی بعضی ها بودند جامع هستند. وجود مقدس فاطمه معصومه سلام الله علیها عالم و حامل همه علوم ظاهری و باطنی ائمه است؛ البته به اندازه ظرف وجودی خودشان که فوق همه ماست. این مقام در حدی است که به ما دستور دادند بروید زیارت حضرت معصومه و این خیلی عجیب است. سه امامزاده است که زیارت خاص از ائمه در بابشان داریم؛ قمر بنی هاشم سلام الله علیه، وجود مقدس حضرت علی اکبر و وجود مقدس حضرت معصومه، در باب بقیه امامزاده ها زیارت ماثور نداریم؛ فقط این سه تا بزرگوارند؛ امام رضا به سعد فرمودند: یک قبری ما پیش شما داریم. گفت: فاطمه معصومه سلام الله علیها را می فرمایید؟ حضرت فرمودند: بله، بعد حضرت یک جمله فرمودند: «من زارها عارفا بحقها وجبت له الجنّة»»یعنی اگر کسی ایشان را زیارت کند عارف به حق ایشان باشد بهشت قطعاً بر او واجب است. این چه مقامی است که اگر کسی به زیارت ایشان رفت وارد وادی بهشت شده و دیگر از بهشت هم بیرون نمی آید؟ «وجبت له الجنّة»؛ یعنی از الان بهشتی شده و از الان به بهشت می رود. در این وجود مقدس چه هست که اگر کسی زائر ایشان شد وارد بهشت شده و بهشت بر او واجب است و از الان بهشتی است.

ادامه مطلب

ازدامان زن مرد به معراج می رود . امام خمینی رحمه الله 

پوشش زن در ایران باستان

در مورد پوشش ن ایران باستان، مطالب زیادی در تاریخ وجود دارد. ویل دورانت درباره پوشش ن ایران باستان و اینکه حجاب بسیار سختی در بین آنان رایج بوده است، می گوید: «ن طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند. ن شوهر دار حق نداشتند هیچ مردی را، ولو پدر یا برادرشان باشد، ببینند. در نقش هایی که در ایران باستان بر جای مانده، هیچ صورت زن دیده نمی شود و نامی از ایشان به نظر نمی رسد.»

نصوصی که بیانگر حجاب ن ایران باستان است، نشان می دهد که ن در دوره های مختلفی چون دوره مادها، پارسی ها (هخامنشیان)، اشکانیان و سامانیان دارای حجاب و پوشش بوده اند، که به چند نمونه آن اشاره می شود:

دوره مادها

در کتاب «پوشاک باستانی ایرانیان» آمده: «اصلی که باید در نظر داشت، این است که طبق نقوش برجسته و مجسمه های ما قبل میلاد، پوشاک ن آن دوره (مادها) از لحاظ شکل (با کمی تفاوت) با پوشاک مردان یکسان است.»

وی در ادامه برای توضیح نقوش بر جای مانده می نویسد: «مرد و زن به واسطه اختلافی که میان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تمیز داده می شوند. به نظر می رسد که ن پوششی نیز روی سر خود گذارده اند و از زیر آن گیسوهای بلندشان نمایان است.»

دوره پارسی ها (هخامنشیان)

پارسی ها به وسیله کوروش، دولت ماد را از میان برداشته و سلسله هخامنشی را تأسیس کردند. آنها از نظر لباس همانند مادها بودند. در مورد پوشاک خاص ن این دوره آمده است: «از روی برخی نقوش مانده از آن زمان، به ن بومی برمی خوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است. به ن دیگر آن دوره نیز برمی خوریم که از پهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل بر روی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن نیز، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است.»

دوره اشکانیان

در این دوره نیز همانند گذشته، حجاب ن ایرانی کامل بوده است. در این باره چنین می خوانیم: «لباس ن اشکانی پیراهنی بلند تا روی زمین، گشاد، پرچین، آستین دار و یقه راست بوده است. پیراهن دیگری

داشته اند که روی اولی می پوشیدند و قد این یکی نسبت به اولی کوتاه و ضمناً یقه باز بوده است. روی این دو پیراهن چادری سرمی کردند.»

در جای دیگر آمده است: «چادر ن اشکانی به رنگ های شاد و ارغوانی و یا سفید بوده است. گوشه چادر در زیر یک تخته فی بیضی منقوش یا دکمه که به وسیله زنجیری به گردن افکنده شده، بند است. این چادر به نحوی روی سر می افتاده که عمامه (نوعی کلاه نه) را در قسمت عقب و پهلوها می پوشانیده است.»

در کتاب «پارتیان» نیز آمده است: «ن عهد اشکانی قبایی تا زانو بر تن می کردند، با شنلی که بر سر افکنده می شد و نیز نقابی داشتند که معمولاً به پس سر می آویختند.»

 

 


وَ أَقِمِ اَلصَّلاٰةَ طَرَفَیِ اَلنَّهٰارِ وَ زُلَفاً مِنَ اَللَّیْلِ إِنَّ اَلْحَسَنٰاتِ یُذْهِبْنَ اَلسَّیِّئٰاتِ ذٰلِکَ ذِکْرىٰ لِلذّٰاکِرِینَ ١١۴ 

 

وَ اِصْبِرْ فَإِنَّ اَللّٰهَ لاٰ یُضِیعُ أَجْرَ اَلْمُحْسِنِینَ ١١۵هود

 در دو طرف روز، و اوایل شب، نماز را برپا دار؛ چرا که حسنات (نماز)، سیئات(و آثار آنها را) از بین می برند؛ این تذکّری است برای کسانی که اهل تذکّرند! (١١۴) و شکیبایی کن، که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد! (١١۵)

 

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

هر نمازی دو وقت دارد: اول و آخر،اول وقت، برتر است هیچ‌کس حق نداردکه آخر وقت را برای نماز برگزیند؛ بلکه آخر وقت، تنها برای بیمار و علیل و کسانی است که عذر دارند. اول وقت، رضایت خدا و آخر وقت، عفو خداوند است، و عفو نیست جز درجایی که تقصیر است .و انسان در غیر وقت نماز می‌خواند درحالی‌که آنچه از نماز اول وقت ازدست‌داده،از اهل و داراییش برایش بهتر بوده است.

 

 

 

 

امام على علیه السلام :

لَو یَعلَمُ المُصَلّى ما یَغشاهُ مِنَ الرَّحمَةِ لَما رَفَعَ رَأسَهُ مِنَ السُّجودِ؛

اگر نمازگزار بداند تا چه حد مشمول رحمت الهى است هرگز سر خود را از سجده بر نخواهد داشت.

غررالحکم، ج 5، ص 116، ح 7592

امام على علیه السلام :

اُنظُر فیما تُصَلّى وَعَلى ما تُصَلّى اِن لَم یَکُن مِن وَجهِهِ وَحِلِّهِ فَلا قَبولَ؛

بنگر در چه (لباسى) و بر چه (چیزى) نماز مى گزارى، اگر از راه صحیح و حلالش نباشد، قبول نخواهد بود.

تحف العقول، ص 174

 

کسی که نماز نمی خواند خودرا از مصاحبت با خداوند محروم کرده است .

روایت از رسول خدا(ص) است که حضرت فرمودند که أَفْضَلُ‏ الْأَعْمَالِ الصَّلَاةُ فِی أَوَّلِ‏ وَقْتِهَا  بالاترین اعمال، با فضیلت ترین اعمال نزد خدا، این است که انسان نماز خودش را در اول وقت خودش بخواند، این یک روایت.

 

روایت دیگر که باز از حضرت است، أحب الاعمال إلی الله الصلاة لأول وقتها ، محبوب ترین اعمل، ( در قلب بود افضل اعمال) نزد خدا این است که انسان نمازش را اول وقت بخواند. خب این وقتی شد با فضیلت ترین اعمال یا شد محبوب ترین اعمال، معلوم می شود این همان تعبیری که اهل معرفت دارند، نماز اول وقت شاه کلید فتح فتوحات معنوی است،

 

 روایت دیگر از امام باقر(ع)است ، حضرت فرمودند: اعْلَمْ أَنَّ أَوَّلَ‏ الْوَقْتِ‏ أَبَداً أَفْضَلُ فَعَجِّلْ بِالْخَیْرِ مَا اسْتَطَعْتَ‏. نماز اول وقت همیشه، فضیلتش بیشتر است، بعد تعبیر ار ببینید فَعَجِّلْ بِالْخَیْرِ مَا اسْتَطَعْتَ، برای انجام این کار خیر هر چقدر که توان  داری عجله کن، عجله کن، شما ببینید در اذان نماز چی می گویند؟ حی الصلاة، حی الفلاح، حی علی خیر العمل، بشتابید، خب این بیان حضرت است فَعَجِّلْ بِالْخَیْرِ مَا اسْتَطَعْتَ، هر مقدار که می توانی برای این کار خیر عجله کن یعنی نماز اول وقتت.

 


 

 پشتیبان ولایت فقیه باشید تا مملکت شما آسیبی نبیند. امام خمینی

بخشی از وصیت نامه ی الهی امام خمینی (ره)

 

و ملت ما بلکه ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان مفتخرند به اینکه دشمنان آنان که دشمنان خدای بزرگ و قرآن کریم و اسلام عزیزند، درندگانی هستند که از هیچ جنایت و خیانتی برای مقاصد شوم جنایتکارانه خود دست نمی‌کشند و برای رسیدن به‌ ریاست و مطامع پست خود دوست و دشمن را نمی‌شناسند. و در رأس آنان امریکا این تروریست بالذات دولتی است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هم پیمان او صهیونیست جهانی است که برای رسیدن به مطامع خود جنایاتی مرتکب می‌شود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند؛ و خیال ابلهانه «اسرائیل بزرگ»! آنان را به هر جنایتی می‌کشاند. 

 

 

 

ما تا آخر عمر، علیه دولت آمریکا مبارزه مى‏ کنیم و تا آن‏را به جایش ننشانیم و دستش را از منطقه کوتاه نکنیم و به تمام مبارزان راه آزادى کمک نکنیم تا آن‏ها را شکست دهند و خود مردم ایران سرنوشت خویش را به دست گیرند، از پاى نمى ‏نشینیم. 24) صحیفه امام، ج 12، ص 175)
دنیا باید آمریکا را از بین ببرد و الا تا این‏ها هستند، این مصیبت‏ها در دنیا هست. اینجا نشد، یک جاى دیگر.) صحیفه امام، ج 17، ص 84)

 

حضرت امام خمینی(ره): هرچه فریاد دارید، بر سر آمریکا بکشید که همین فریاد همگانى‏ «مرگ بر آمریکا» براى او مرگ مى ‏آورد صحیفه امام، ج 10، ص 373

 

 

آمریکاى جهانخوار، بزرگترین دشمن اسلام و مسلمانان جهان مى‏ باشد،( صحیفه امام، ج 21، ص 179)

بدانید شما با یک قدرتى مواجه هستید که اگر یک غفلت بشود، مملکتتان از بین مى ‏رود. غفلت نباید بکنید. غفلت‏ نکردن به این است که همه قوا، هرچه فریاد دارید، سر (آمریکا) بکشید، هرچه تظاهر دارید، بر ضد آن بکنید. 

 


نتیØه تØویری برای Øلح حدیبیه

 

سال ششم هجرت  صلح حدیبیه

 

در ماه ذی قعده سال ششم بود که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)در خواب دید با یارانش به مکه رفته و به طواف خانه خدا و انجام مناسک عمره موفق گشته اند. پیغمبر این خواب را برای اصحاب نقل کرده و وعده آن را به آنها داد و به دنبال آن از مسلمانان و قبایل اطراف مدینه دعوت کرد با او برای انجام عمره به سوی مکه حرکت کنند.

قبایل مزبور بجز عده معدودی دعوت آن حضرت را نپذیرفتند و تنها همان مهاجر و انصار مدینه بودند که اکثرا آماده حرکت شدند و به همراه آن حضرت از مدینه بیرون رفتند.

همراهان آن حضرت را در این سفر برخی هفتصد نفر و برخی یک هزار و چهارصد نفر نوشته اند.

پیغمبر اسلام  (صلی الله علیه و آله و سلم)مقداری که از مدینه بیرون رفت و به «ذی الحلیفة » - که اکنون به نام مسجدی که در آنجا بنا شده به «مسجد شجره »معروف است - رسید جامه احرام پوشید و هفتاد شتر نیز که همراه برداشته بود نشانه قربانی بر آنها زد و از جلو براند تا به افرادی که خبر حرکت او را به قریش می رسانند بفهماند که به قصد جنگ بیرون نیامده بلکه منظور او تنها انجام عمره و طواف خانه خداست.

 

 

پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)و همراهان همچنان «لبیک »گویان تا«عسفان »که نام جایی است در دو منزلی مکه پیش راندند و در آنجا به مردی بشیر نام - که از قبیله خزاعه بود برخورد و اوضاع را از او جویا شد و بشیر در پاسخ آن حضرت عرض کرد: قریش که از رکت شما مطلع شده اند برای جلوگیری از شما همگی از شهر خارج شده و زن و بچه های خود را همراه آورده اند و سوگند یاد کرده اند تا نگذارند به هیچ قیمتی شما داخل مکه شوید و خالد بن ولید را با دویست نفر از جلو فرستاده تا خود نیز به دنبال او برسند و خالد با همراهان تا«کراع الغمیم » (تا مکه 30 میل و حدود 10 فرسخ فاصله دارد.)آمده اند.

پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: وای بر قریش که هستی خود را در این کینه توزیها از دست داده اند چه می شد که اینها از همان آغاز مرا با سایر قبایل عرب وا می گذاردند تا اگر آنها بر من پیروز می شدند مقصودشان حاصل می شد، و اگر من بر آنها غالب می شدم قریش اسلام را می پذیرفتند اگر این کار را هم نمی کردند با نیرو و قوه با من می جنگیدند، اینها چه می پندارند؟به خدا سوگند من در راه این دینی که خدا مرا بدان مبعوث فرموده آن قدر می جنگم تا خدا آن را پیروز گرداند یا جان خود را بر سر این کار گذارده و کشته شوم!

به دنبال آن، رو به همراهان کرده فرمود: کیست تا ما را از راهی ببرد که با قریش برخورد نکنیم؟

مردی از قبیله اسلم که راههای حجاز را خوب می دانست پیش آمده و انجام این کار را بر عهده گرفت سپس جلو افتاده و مهار شتر پیغمبر را به دست گرفت و از میان دره ها و سنکلاخهای سخت آنها را عبور داده و پس از اینکه راههای دشوار و سختی را پشت سر گذاردند به فضای باز و وسیعی رسیدند و همچنان تا«حدیبیه »که نام دهی است در نزدیکی مکه - و فاصله آن تا مکه یک منزل راه بود - پیش رفتند

ادامه مطلب

عصر چهارده شعبان 255 هـ . ق

حکیمه خاتون به خانه امام رفت و پس از دیداری کوتاه می خواست به خانه اش برگردد که امام از او خواست بماند. امام به او گفت: «امشب شب میلاد فرزندم است.» حکیمه خاتون تعجب کرد. او متوجه بارداری نرجس خاتون نشده بودند.

شب نیمه شعبان

 

حکیمه خاتون با نرجس خاتون صحبت می کند و پس از مدتی خوابش می برد. نیمه های شب، نرجس خاتون با صدای فرزندش، مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)از خواب برمی خیزد و نماز شب می خواند. حکیمه خاتون هم بلند می شود تا همراه نرجس خاتون نماز بخواند.

 

 

سحرگاه نیمه شعبان

 

در سحرگاه، وقتی حکیمه خاتون برمی خیزد، احساس می کند نرجس خاتون بی قرار است. او متوجه می شود که تا تولد نوزاد چیزی نمانده. مادر نگران است. به فرمان امام عسکری (علیه السلام) حکیمه خاتون قرآن می خواند. ناگهان نوری آسمانی خانه امام را روشن می کند. برای لحظه ای، حکیمه هیچ جا را نمی بیند. او سراغ امام می رود تا او را باخبر کند. امام به او می گوید: «برو تا صحنه ای زیبا ببینی.» حکیمه به اتاق نرجس خاتون که می رود، نوزادِ پاکی را می بیند که دارد سجده می کند. حکیمه نوزاد را با عشق در آغوش می گیرد.

پس از اذان صبح روز نیمه شعبان

 

کنیزها و خادم ها از خواب بلند شده بودند تا نماز بخوانند که متوجه نوری شدند. حکیمه خاتون سراغ آن ها رفت و پیام امام را به آن ها رساند: «بیایید و با امام آشنا شوید و با او بیعت کنید.»

پس از میلاد

تقدیر الهی بر تدبیر شیطانی ستمگران پیروز شد و درشب نیمه شعبان سال 255 هـ. ق.آن مولود مسعود, قدم به عرصه وجود نهاد و نوید امامت مستضعفان و حاکمیت صالحان را داد.امام حسن عسکری(علیه السلام), که آرزوی خود را بر آورده دید, فرمود:«زعمت الظلمة انّهم یقتلونی لیقطعوا هذا النسل فکیف رأوا قدرة اللّه»ستمگران بر این پندار بودند که مرا بکشند, تا نسل امامت منقطع گردد, اما از قدرت خداوند غافل بودند.بدین ترتیب, در آن شرایط رعب و وحشت و در آن فضای اختناق و حاکمیت خلفای جور, دوازدهمین ستاره فروزان امامت و ولایت طلوع کرد و با تولدش, غروب و افول ستمگران و حاکمیت ستمدیدگان را اعلام کرد.

 

ادامه مطلب

همراه با روایات

1- امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)   فرزند امام حسین (علیه السلام)

در 308 روایت، وارد شده که امام مهدی (عج) نهمین فرزند امام حسین (علیه السلام)است و در بیشتر احادیثی که از وجود مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله )درباره حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)   آمده، به آن حضرت به عناوینی چون: «از تبار پسرم حسین » و «از نسل این پسرم » ، «نهمین فرزند پسرم حسین » معرفی شده است.

که مجموع روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله )در این زمینه 185 حدیث می باشد.

در این جا چند روایت از قول امام حسین (علیه السلام)نقل می شود:

1-1مردی از طایفه همدان می گوید: «سمعت الحسین بن علی بن ابی طالب (علیهما السلام)یقول: قائم هذه الامة هو التاسع من ولدی و هو صاحب الغیبة و هو الذی یقسم میراثه و هو حی؛ از امام حسین بن علی (علیه السلام)شنیدم که می فرمود: قائم این امت نهمین از فرزندان من است و او صاحب غیبت است، و او کسی است که میراثش را در حیاتش تقسیم می کنند.»

1-2امام حسین (علیه السلام)می فرماید: «کان رسول الله یقول فیما بشرنی به، یا حسین! انت السید ابن السید، ابوالسادة تسعة من ولدک ائمة ابرار امناء معصومون و التاسع مهدیهم قائمهم. انت الامام بن الامام، ابوالائمة تسعة من صلبک ائمة ابرار و التاسع مهدیهم یملا الدنیا قسطا و عدلا، یقوم فی آخر امان کما قمت فی اوله؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله در بشارتی به من فرمود: ای حسین! تو سید پسر و پدر ساداتی، و «نه » فرزند از تو، امامان ابرار و امین و معصوم اند، و نهمین آنان مهدی قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)   است. تو امام پسر امام و پدر ائمه هستی و نه فرزند از پشت تو ائمه ابراراند و نهمین آنان، مهدی است که دنیا را در آخر امان، پر از عدل و قسط می کند.

ادامه دارد

 


سومین فرزند حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) در پنجم جمادی الاولی سال پنجم هجرت در مدینه منوره چشم به جهان گشود . این نوزاد که از هر جهت با شخصیت بزرگ علی (علیه السلام) سازگار و زینت پدر بود «زینب » نام گرفت . مادرش پاره تن رسول الله( صلی الله علیه و آله) و پدرش برادر و وصی پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله )بود .زینب ملقب به «ام کلثوم » که در فضای چنین خانواده ای رشد می یافت، از همان نخستین روزهای کودکی، با مشکلاتی مواجه شد که تحمل آن ها برای غیر او کاری بس دشوار می نمود . او در خردسالی با داغ رحلت جدش پیامبر (صلی الله علیه و آله) مواجه شده و از آغوش پر مهر و محبت حبیب خدا جدا گردید، بعد از چند ماه در شهادت جانسوز مادرش زهرا (علیها السلام) به سوگ نشست و بعد از شرکت در مراسم دفن مخفیانه مادر جوانش به دامان پر مهر و عطوفت علی (علیه السلام) پناهنده شد . زینب همچنان ناظر سکوت مظلومانه پدر بود و گریه های نیمه شبش را در کنار چاه های غربت نظاره می کرد تا اینکه دست شقی ترین فرد عالم، محراب کوفه را با خون امیر مؤمنان (علیه السلام) گلگون نمود و زینب به همراه برادرانش در کنار بستر پدر، فرق شکافته او را دید و اشک فراق ریخت و شهادت پدر را شاهد بود . مدت زمان زیادی نمی گذرد که زینب در مدینه مسموم شدن برادرش امام حسن (علیه السلام) را تجربه کرده و در بقیع با او وداع کرد .و بالاخره در سال 60 هجری زینب که در کوران مصیبت ها آبدیده شده بود، به همراه امام حسین (علیه السلام) قدم در سفر کربلا می گذارد و در فاجعه غمبار کربلا، به خون غلطیدن ده ها تن از بهترین عزیزان خود را به نظاره می نشیند .زینب کبری (علیها السلام) بعد از عاشورای خونین با صبر و استقامتی بی نظیر، پیام جاودانه حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) را به جهانیان می رساند .حضرت زینب (علیها السلام) بعد از واقعه کربلا و مشاهده آن همه مصائب و تحمل اسارت دوباره به مدینه مراجعت نمود و بنا به نقلی، بعد از حادثه قحطی در مدینه به همراه همسر سخاوتمند خویش، عبد الله بن جعفر طیار به منطقه شام کوچ کرد و در نیمه رجب سال 62 قمری در همانجا وفات یافت و در «قریه رادیه دمشق » که امروزه به «زینبیه » معروف است به خاک سپرده شد .عقیله بنی هاشم، عقیله طالبیین، موثقه، عارفه، عالمه، محدثه، فاظله، کامله، و عابده آل علی، که از جمله القاب زیبای زینب کبری (علیها السلام) می باشد، نشانگر شمه ای از کمالات اوست .

ادامه مطلب

 

امام مجتبی (علیه السلام )در پاسخ شخصی که به صلح آن حضرت اعتراض کرد، انگشت روی این حقایق تلخ گذاشته و عوامل و موجبات اقدام خود را چنین بیان نمود:

من به این علت حکومت و زمامداری را به معاویه واگذار کردم که یارانی برای جنگ با وی نداشتم . اگریارانی داشتم شبانه روز با او می جنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب می شناسم و بارها آنها راامتحان کرده ام. آنها مردمان فاسدی هستند که اصلاح نخواهند شد، نه وفادارند، نه به تعهدات و پیمانهای خود پایبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهربه ما اظهار اطاعت و علاقه می کنند، ولی عملا بادشمنان ما همراهند.

پیشوای دوم که از سستی و عدم همکاری یاران خود بشدت ناراحت و متاثر بود، روزی خطبه ای ایرادفرمود و طی آن چنین گفت:

در شگفتم از مردمی که نه دین دارند و نه شرم و حیا.وای بر شما! معاویه به هیچ یک از وعده هایی که دربرابر کشتن من به شما داده، وفا نخواهد کرد. اگر من بامعاویه بیعت کنم، وظایف شخصی خود را بهتر از امروزمی توانم انجام بدهم، ولی اگر کار به دست معاویه بیفتد، نخواهد گذاشت آیین جدم پیامبر را در جامعه اجرا کنم.

 

به خدا سوگند (اگر به علت سستی و بیوفایی شما)ناگزیر شوم زمامداری مسلمانان رابه معاویه واگذار کنم،یقین بدانید زیر پرچم حکومت بنی امیه هرگز روی خوشی و شادمانی نخواهید دید و گرفتار انواع اذیتها وآزارها خواهید شد.

هم اکنون گویی به چشم خود می بینم که فردافرزندان شما بر خانه فرزندان آنها ایستاده و درخواست آب و نان خواهند کرد; آب و نانی که از آن فرزندان شمابوده و خداوند آن را برای آنها قرار داده است، ولی بنی امیه آنها را از در خانه خود رانده و از حق خودمحروم خواهند ساخت.

آنگاه امام افزود:

اگر یارانی داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکاری می کردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذارنمی کردم، زیرا خلافت بر بنی امیه حرام است. .

امام مجتبی که ماهیت پلید حکومت معاویه رابخوبی می شناخت، روزی در مجلسی که معاویه حاضربود، سخنانی ایراد کرد و ضمن آن فرمود: « سوگند به خدا، تا زمانی که زمام امور مسلمانان دردست بنی امیه است، مسلمانان روی رفاه و آسایش نخواهند دید.»

پیمان صلح، و اهداف امام (علیه السلام )

 

پیشوای دوم، هنگامی که بر اثر شرائط نامساعدی که قبلا تشریح شد، جنگ با معاویه را بر خلاف مصالح عالی جامعه اسلامی و حفظ موجودیت اسلام تشخیص داد و ناگزیر، صلح و آتش بس را قبول کرد،فوق العاده کوشش نمود تا هدفهای عالی و مقدس خودرا به قدر امکان از رهگذر صلح و به نحو مسالمت آمیزتامین کند و از طرف دیگر ، چون معاویه به خاطربرقراری صلح و قبضه نمودن قدرت ، حاضر به دادن همه گونه امتیاز بود- به طوری که ورقه سفید امضاشده ای برای امام فرستاد ونوشت هرچه در آن ورقه بنویسد مورد قبول وی می باشد. - امام از آمادگی اوحداکثر بهره برداری را نموده و موضوعات مهم وحساس را که در درجه اول اهمیت قرارداشت و ازآرمانهای بزرگ آن حضرت به شمار می رفت، در پیمان صلح گنجانید و از معاویه تعهد گرفت که به مفاد قراردادعمل کند.

ادامه مطلب

 

وصیت نامه شهید مصطفی (کمیل)صفری تبار

 

 بسم الله الرحمن الرحیم ، سلام، اول حرفم را با یکی از اشعار حافظ که خیلی به آن علاقه دارم شروع می کنم

درد عشقی کشیده ام که نپرس     زهر هجری چشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار     دلبری برگزیده ام که نپرس
سوی من لب چه می گزی که مگو     لب لعلی گزیده ام که مپرس

گفتند که هر مسلمانی باید یک وصیت نامه داشته باشد منم این وقت شب نمی دونم چی شد که یک دفعه این زد به سرم که برم وصیت نامه بنویسم.

شاید به نظر شما حرفهایم و مخصوصا این خط خرچنگ قورباغه من خنده دار باشد!

بازی سرنوشت که این حرفها را نمی شناسد.

اول از همه از پدر و مادر عزیزم تشکر می کنم بابت این همه زحمات که در حق بنده قدرنشناس داشته اند.
شنیده بودم که فرمانده های ما گفتند دست پدر ومادر را باید بوسید ومن هم چند بار قصد چنین کاری را داشتم که یک بار به شوخی توانستم دست پدرم را ببوسم البته پدرم اجازه نمی داد که دستش را ببوسم وبالاخره با چند ترفند پاسداری توانستم به مقصود خود برسم و از مادر نیز چند بار خواستم که اجازه بدهد تا دست و پای او را ببوسم و ایندفعه هم با چند ترفند پاسداری توانستم پای مادر را ببوسم
خوب بریم سر بقیه مطلب که من مال و اموالی ندارم که بگم این مال داداشم و این یکی برای فلانی ،

فقط چند توصیه به خواهرانم دارم که خیلی خیلی دوستشان دارم

اول اینکه حجاب را رعایت کنند چون شهدای ما برای حفظ ناموس و حفظ اسلام شهید شدند تا حتی یک تار موی ناموس آنها را نا محرم نگاه نکند چه برسد به اینکه بیگانه ها بخواهند نگاه کج به آنها داشته باشند .

منظورم از حجاب این است که حتی یک تار موی خود را در معرض دید نامحرم قرار ندهید.
دوم اینکه فرزندان خود را طوری تربیت کنید که با روحیه ایثار و انفاق وگذشت از جان خود در راه خداوند تبارک و تعالی بزرگ شوند و طبق فرمایش امام عزیز و راحلمان که می گوید از دامن زن مرد به معراج می رود .

در اینجا جا دارد که بگویم من از اول به عشق شهادت وارد سپاه شدم ولی وقتی وارد مادیات آن می شوی منظورم این است که غرق مادیات شوی فکر شهادت کم رنگ می شه من آنقدر غرق گناه هستم که خجالت می کشم از خدا طلب کنم توی ذهنم فکر می کنم که خدا به من می گه این همه گناه کردی الان شهادت می خوای که هر چی گناه کردی یکدفعه پاک بشه، البته فکر مثبت تو ذهنم می آد که میگه

خدا آنقدر رحمان و رحیم هست که با توبه(صد بار شکستیم حق خودشو می بخشه ولی حق الناس می مونه که این مردم هستند اون دنیا یقه ما را میگیرند،

در اینجا از تمام کسانی که به گردن بنده حقیر حقی دارند می خواهم که حلالم کنند چون اگر یکی را در این دنیا حلال کنند مطمئن باشند که شخص دیگری هست که اون دنیا حلالش کنه، اگر هم ما را البته بگویم بنده حقیر را بهتر است، حلال نکردند وعده ما قیامت ان شاالله که آقامون امام حسین(ع) شفاعت ما رو بکنه که از سر تقصیر ما بگذرین.

احساس کردم این مطلب را اینجا ذکر کنم

من خیلی به حضرت زهرا(س) علاقه داشتم طوری که هر وقت به فکرش می افتم اشکم جاری می شود و از این خانم بزرگوار می خواهم که از خدا بخواد که از سر تقصیر ما بگذره تا هر چه زودتر به اون عشق که وارد سپاه شدم برسم.

 شهادت شهادت

  در آخر با یک دعا حرفهایم را به پایان می رسونم :

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یده.
آمین یا رب العالمین ۲۸/۳/۸۸ ساعت ۰۰:۴۸ بامداد

 

 

 


 

شهادت سردارامنیت ، سردار دلها ، سردار مهربانی  سپهبد حاج  قاسم سلیمانی و همرزمانش را حضور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و رهبر معظم انقلاب اسلامی ، ملت شهید پرور ایران ، محور مقاومت اسلامی از لبنان تا سوریه ، عراق ، یمن و همه آزادگان جهان تسلیت می گوییم.

Image result for ‫شهید سردارسلیمانی‬‎

سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی تنها یک نظامی عالیرتبه و استراتژیست نبود او یک پدر مهربان برای فرزندان شهدای مدافع حرم، یک ژنرال صلح طلب و ضد ترویسم داعش، یک قهرمان فرا ملی ، بود .اوبه ملت ایران تعلق نداشت بلکه در خدمت مظلومان عالم بود .تاریخ چنین ژنرالی به خود ندیده وهرگز نخواهد دید. روحش شاد.


حضرت فاطمه سلام الله علیه

 مادر وی خدیجه دختر خویلد، مادر مؤمنان بود.فاطمه کوچک ترین دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و محبوب ترین آنان در نزد وی بود.سلاله رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جز از فاطمه،از دیگر دخترانش منقطع شد.

میلاد فاطمه (علیها السلام)

وی دو سال پس از بعثت در روز جمعه بیستم ماه جمادی الاخر،در شهر مکه پا به عرصه وجود نهاد. بنابر روایتی فاطمه(علیها السلام) در سال پنجم بعثت به دنیا آمد. در حدیثی از امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود:«فاطمه(علیها السلام) پنج سال پس از (آغاز) نبوت به دنیاآمدودرآن هنگام قریش خانه کعبه را می ساختند.»این اشتباه شاید از راوی حدیث نشات گرفته و یا آن که از طرف نساخ در آن سهوی روی داده باشد.زیرا بنای کعبه پیش از نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده نه پس از آن و دلیل ما بر صحت این امر حدیثی است که در کتاب مقاتل الطالبین آمده مبنی بر آن که فاطمه پیش از نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زاده شد و در آن هنگام قریش کعبه را بنا می کردند.آن حضرت زمانی به دنیا آمد که چهل و یک سال از عمر پیامبر می گذشت.بنابر قول اینان فاطمه پس از گذشت یک سال از نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زاده شده است.

ادامه مطلب

از سخنان آن حضرت علیه السّلام است (در آداب جنگ) روزى در جنگ صفّین

(که شبش لیلة الهریر و آن در ماه صفر سال سى و هفت هجرى بود) براى اصحاب خود بیان فرمود:

 (1) اى گروه مسلمانان، خوف و ترس را شعار خود بنمائید (و از خدا بترسید و در کارزار با دشمن سستى ننمائید) و وقار و آرامى (در کارزار) را رویّه خویش قرار دهید (از روبرو شدن با دشمن پرهیز نکنید) و دندانهاتان را بر هم بفشارید (در جنگ استقامت ورزید، و سختیهاى کارزار را بخود هموار نمائید) زیرا این طرز رفتار، شمشیرها را از سرها دور کننده‏ تر است (استقامت در جنگ و تحمّل سختیهاى کارزار از هر حیله و تدبیرى براى شکست دشمن بهتر و نتیجه ‏اش فتح و فیروزى است) (2) و زره را کامل بپوشید (زره خود دار و آستین دار بپوشید تا جائى از تن شما نمایان نباشد) و شمشیرها را در غلاف پیش از بیرون کشیدن بجنبانید (تا در وقت حاجت بیرون کشیدن آن آسان باشد، و یا اینکه صداى آلات جنگ را به گوش دشمن رسانیده خود را آماده نشان دهید تا نگران گشته بترسد و باعث مغلوبیّت او شود) و (دشمن را) به گوشه چشم و خشمناک بنگرید (زیرا بتمام چشم نگاه کردن علامت ترس و شگفت است که بر اثر آن دشمن جرأت یافته ممکن است غلبه نماید) و بجانب چپ و راست نیزه بزنید (اطراف را بپائید که شاید دشمن در کمین نشسته از چپ یا راست حمله نماید) و با نوک و دم شمشیرها زد و خورد نمائید (دشمن را از جلو آمدن مانع گردید) و شمشیرها را (اگر کوتاه است) به پیش نهادن گامها (به دشمن) برسانید (خود را باو نزدیک سازید که علامت مردى و دلیرى پا پیش نهادن است نه دورى نمودن و بنوک شمشیر اشاره کردن، روایت شده که در یکى از جنگها بحضرت عرض شد شمشیر تو کوتاه است، فرمود به گامى آنرا بلند گردانم) (3) و بدانید که خدا شما را در نظر دارد (کردار شما را مى ‏بیند) و با پسر عموى رسول خدا، صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، مى ‏باشید، پس پى در پى (به دشمن) حمله کنید، و از گریختن شرم نمائید، زیرا فرار ننگ براى اعقابست (فرزندانتان را بعد از شما سرزنش خواهند کرد) و آتش روز حساب و رستاخیز مى ‏باشد (گریخته از جنگ در قیامت بعذاب الهىّ گرفتار خواهد شد) (4) و خوشحال باشید که روحتان (در جنگ) از بدن جدا گردد، و به آسانى بسوى مرگ بروید (از کشته شدن در راه حقّ براى یارى دین خورسند باشید، زیرا حیات عاریتى را بدل به زندگانى جاویدان خواهید ساخت، چنانکه در قرآن کریم س 3 آیه 169 مى‏فرماید: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ یعنى گمان مکن کسانیکه در راه خدا کشته شدند مرده‏اند، بلکه زنده‏ اند و از جانب پروردگارشان روزى داده میشوند) (5) و بر شما باد (حمله) باین سیاهى بسیار بزرگ (لشگر انبوه معاویه) و سرا پرده‏ افراشته شده بطنابها (خیمه معاویه، گفته ‏اند: سرا پرده بلندى براى معاویه بر پا کرده بودند که صد هزار نفر در اطراف آن گرد آمده پیمان بسته بودند که متفرّق نشوند اگر چه کشته گردند) پس درون آن سرا پرده را بزنید (همّت گمارید تا آن خیمه را متصرّف گردید) زیرا شیطان (معاویه) در گوشه آن پنهان است که براى بر جستن دست پیش داشته و براى برگشتن پا پس نهاده (در کار زار ثابت قدم نیست و مضطرب و نگران است اگر ترسیدید بر شما مسلّط گردد، و اگر دلیر بودید مغلوب شده فرار اختیار نماید) (6) پس (جنگیدن با او و همراهانش را) قصد کنید (مهیّاى حمله و نابود کردن ایشان گشته در این کار اقدام نمائید) تا حقیقت حقّ براى شما هویدا گردد (در دنیا و آخرت سعادتمند شوید، چنانکه در قرآن کریم س 47 ى 35 مى‏فرماید:فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ یعنى اى مؤمنین در جنگ با کفّار سست نشوید و صلح و آشتى را از آنها در خواست ننمائید که موجب عجز و ناتوانایى شما گردد) و شما برتر و بالاترید (شما بر حقّید و غلبه و فیروزى از آن شما است) و خدا با شما همراه است و هرگز (پاداش) کردارتان را ناقص و کم نمى‏ گرداند (شما را در دنیا و آخرت رستگار مى ‏نماید).

http://www.fazellankarani.com/persian/nahj

 

 

 

 

 

 

 


(سامرا عراق )

(حرم مطهر امام علی النقی علیه السلام امام دهم شیعیان جهان)

 

(حرم مطهر امام حسن العسکری علیه السلام امام یازدهم شیعیان جهان )

 

 

امام هادی (علیه السلام)

إ نَّ الْحَرامَ لایَنْمى ، وَإ نْ نَمى لا یُبارَکُ فیهِ، وَما اءَنْفَقَهُ لَمْ یُؤْجَرْ عَلَیْهِ، وَ ما خَلَّفَهُ کانَ زادَهُ إ لَى النّارِ

 

همانا اموال حرام ، رشد و نموّ ندارد و اگر هم احیاناً رشد کند و زیاد شود برکتى نخواهد داشت و با خوشى مصرف نمى گردد.و آنچه را از اموال حرام انفاق و کمک کرده باشد اجر و پاداشى برایش نیست و هر مقدارى که براى بعد از خود به هر عنوان باقى گذارد معاقب مى گردد.

 

الْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ، وَاَّهْوُ جالِبُ الْمَقْتِ، وَالْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ داعٍ إ لَى الْغَمْطِ وَالْجَهْلِ، وَالبُخْلُ اءذَمُّ الاْ خْلاقِ، وَالطَّمَعُ سَجیَّةٌ سَیِّئَةٌ.
فرمود: حسد موجب نابودى ارزش و ثواب حسنات مى گردد.
تکبّر و خودخواهى جذب کننده دشمنى و عداوت افراد مى باشد.
عُجب و خودبینى مانع تحصیل علم خواهد بود و در نتیجه شخص را در پَستى و نادانى نگه مى دارد.
بخیل بودن بدترین اخلاق است ؛ و نیز طَمَع داشتن خصلتى ناپسند و زشت مى باشد.

امام هادی  (علیه السلام)

الدُّنْیا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ 
دنیا همانند بازارى است که عدّه اى در آن براى آخرت سود مى برند و عدّه اى دیگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.

امام هادی  (علیه السلام)

عَنْ یَعْقُوبِ بْنِ السِّکیتْ، قالَ: سَاءلْتُ أ بَاالْحَسَنِ الْهادى علیه السلام : ما بالُ الْقُرْآنِ لا یَزْدادُ عَلَى النَّشْرِ وَالدَّرْسِ إ لاّ غَضاضَة ؟

 

قالَ علیه السلام : إ نَّ اللّهَ تَعالى لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمانٍ دُونَ زَمانٍ، وَلالِناسٍ دُونَ ناسٍ، فَهُوَ فى کُلِّ زَمانٍ جَدیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضُّ إ لى یَوْمِ الْقِیامَةِ

 

یکى از اصحاب حضرت به نام ابن سِکیّت گوید: از امام هادى علیه السلام سؤ ال کردم : چرا قرآن با مرور زمان و زیاد خواندن و تکرار، کهنه و مندرس نمى شود؛ بلکه همیشه حالتى تازه و جدید در آن وجود دارد؟امام علیه السلام فرمود: چون که خداوند متعال قرآن را براى زمان خاصّى و یا طایفه اى مخصوص قرار نداده است ؛ بلکه براى تمام دوران ها و تمامى اقشار مردم فرستاده است ، به همین جهت همیشه حالت جدید و تازه اى دارد و براى جوامع بشرى تا روز قیامت قابل عمل و اجراء مى باشد.

 

قالَ الا مامُ بُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْکَرى صَلَواتُ اللّهِ وَسَلامُهُ عَلَیْهِ:

إیّاکَ وَ الاْ ذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّئاسَةِ، فَإنَّهُما یَدْعُوانِ إلَى الْهَلَکَةِ.
مواظب باش از این که بخواهى شایعه و سخن پراکنى نمائى و یا این که بخواهى دنبال مقام و ریاست باشى و تشنه آن گردى ، چون هر دوى آن ها انسان را هلاک خواهد نمود.

 

قالَ الا مامُ بُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْکَرى صَلَواتُ اللّهِ وَسَلامُهُ عَلَیْهِ:

إیّاکَ وَ الاْ ذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّئاسَةِ، فَإنَّهُما یَدْعُوانِ إلَى الْهَلَکَةِ.

مواظب باش از این که بخواهى شایعه و سخن پراکنى نمائى و یا این که بخواهى دنبال مقام و ریاست باشى و تشنه آن گردى ، چون هر دوى آن ها انسان را هلاک خواهد نمود.


شناخت مختصری از زندگانی امام(علیه السلام)

«امام ابوالحسن علی النقی الهادی »(علیه السلام)پیشوای دهم شیعیان، در نیمه ذیحجه سال 212 هجری دراطراف مدینه در محلی به نام «صریا» به دنیا آمد. پدرش پیشوای نهم، امام جوادعلیه السلام و مادرش «سمانه » بانوئی گرامی، بافضیلت و تقوا بود.مشهورترین القاب امام دهم، «نقی » و «هادی » است، وبه آن حضرت «ابوالحسن الثالث » نیز می گویند.امام هادی (علیه السلام)در سال 220 هجری پس از شهادت پدر گرامیش بر مسند امامت نشست و در این هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار 33 سال وعمر شریفش 41 سال و چند ماه بود و در سال 254 درشهر سامراء به شهادت رسید.

خلفای معاصر حضرت

امام هادی(علیه السلام) در مدت امامت خود با چند تن از خلفای عباسی معاصر بود که به ترتیب زمان عبارتند از:

1- معتصم، برادر مامون (217 227)

2- واثق، پسر معتصم (227 232)

3- متوکل، برادر واثق (232 248)

4- منتصر، پسر متوکل (6 ماه)

5- مستعین، پسر عموی منتصر (248 252)

6- معتز، پسر دیگر متوکل (252 255)

امام هادی (علیه السلام)در زمان خلیفه اخیر مسموم گردید و به شهادت رسید و در خانه خود به خاک سپرده شده.

اوضاع ی، اجتماعی عصر امام(علیه السلام)

این دوره از خلافت عباسی ویژگیهایی دارد که آن رااز دیگر دوره ها جدا می سازد. ذیلا به برخی از این ویژگیها اشاره می کنیم:

1- زوال هیبت و عظمت خلافت: خلافت، چه در دوره اموی و چه در دوره عباسی، برای خود هیبت و جلالی داشت، ولی در این دوره بر اثر تسلط ترکان و بردگان بردستگاه خلافت، عظمت آن از بین رفت و خلافت همچون گویی به دست این عناصر افتاد که آن را به هرطرف می خواستند پرتاب می کردند، و خلیفه عملا یک مقام تشریفاتی بود، ولی در عین حال هر موقع خطری از جانب مخالفان احساس می شد خلفا و اطرافیان وعموم کارمندان دستگاه خلافت، در سرکوبی آن خطرنظر واحدی داشتند.

2- خوش گذرانی و هوسرانی درباریان: خلفای عباسی در این دوره به خاطر خلایی که بر دستگاه خلافت حکومت می کرد، به شب نشینی و خوش گذرانی ومیگساری می پرداختند و دربار خلافت غرق در فساد وگناه بود. صفحات تاریخ اخبار شب نشینیهای افسانه ای آنان را ضبط نموده اند.

3- گسترش ظلم و بیدادگری و خودکامگی: ظلم و جور ونیز غارت بیت المال و صرف آن در عیاشیها وخوشگذرانیها جان مردم را به لب آورده بود.

4-گسترش نهضتهای علوی: در این مقطع از تاریخ،کوشش دولت عباسی بر این بود که با ایجاد نفرت درجامعه نسبت به علویان، آنها را تار و مار سازد. هر موقع کوچکترین شبحی از نهضت علویان مشاهده می شد،برنامه سرکوبی بی رحمانه آنان آغاز می گشت، و علت شدت عمل نیز این بود که دستگاه خلافت با تمام اختناق و کنترلی که برقرار ساخته بود، خود را متزل وناپایدار می دید و از این نوع نهضتها سخت بیمناک بود.شیوه علویان در این مقطع زمانی این بود که از کسی نامی نبرند و مردم را به رهبری «شخص برگزیده ای ازآل محمدصلی الله علیه وآله » دعوت کنند، زیرا سران نهضت می دیدند که امامان معصوم آنان، در قلب پادگان نظامی «سامراء» تحت مراقبت و مواظبت می باشند و دعوت به شخص معین مایه قطع رشته حیات او می گردد. این نهضتها و انقلابها بازتاب گسترش ظلم و فشار بر جامعه اسلامی در آن عصر بود و نسبت مستقیمی با میزان فشار و اختناق داشت، به عنوان نمونه در دوران حکومت «منتصر» که تا حدی به خاندان نبوت و امامت علاقه مند بود و در زمان او کسی متعرض شیعیان وخاندان علوی نمی شد، قیامی صورت نگرفت.تواریخ، تنها در فاصله سال 219 تا 270 قمری،تعداد 18 قیام ضبط کرده اند. این قیامها نوعا با شکست روبرو شده، توسط حکومت عباسی سرکوب می گشتند.

ادامه مطلب

اعتکاف در ماه رجب

یکی از اعمال مستحب در ماه رجب، اعتکاف است. مسلمانان روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه رجب، در مساجد جامع گرد هم می آیند و برای نزدیکی به خدا، به مدت سه روز با رعایت آداب و احکام خاص، به عبادت می پردازند. اعتکاف، تجلی خداپرستی است و همه جلوه های عبادت، مانند نماز، روزه، شب زنده داری، تلاوت قرآن، نماز شب، ذکر، دعا و مناجات در آن خلاصه شده است. اعتکاف، نوعی سیر و سلوک و سیاحتی عرفانی است که از گذر آن، زمینه رشد معنوی و کمالات اخلاقی در انسان فراهم می شود.

فرصت ارزشمند اعتکاف

حضرت علی(علیه السلام) درباره فرصت ها در عبارتی پرمعنا فرمودند: «سستی پس از به دست آوردن فرصت، از بی خردی است». خداوند حکیم بنابه اقتضای حال انسان، فرصت ویژه اعتکاف را در اختیار او قرار داده است تا آدمی از عذاب جهنم برهد و به بهشت راه یابد. در این میان، برخی از مردم با دوراندیشی، زیرکانه این وقت باارزش را گرامی می دارند و از این فرصت پر ارزش، استفاده فراوان می کنند. آنها حتی اگر نتوانند در مساجد حضور یابند، هر جا باشند، این روزها و ساعت های مهم را از دست نمی دهند و عزیز می شمارند.

ادامه مطلب

حضرت امام محمّد تقی(علیه السلام)نهمین پیشوای شیعیان، یگانه فرزند حضرت رضا(علیه السلام)است که در روز دهم رجب سال 195 هجری قمری در مدینه چشم به دیدار جهان گشود. آن حضرت در هفت سالگی به مقام امامت رسید، و در 25 سالگی به سجده شهادت نشست. شهادت پیشوای نهم حضرت جودالائمه(ع) در روز آخر ماه ذی قعده در شهر بغداد،سال 220 اتفاق افتاد. آن بزرگوار در سن 25 سالگی توسط طاغوت زمان خویش مسموم گردید. شهادت آن امام بزرگوار بر امت اسلامی تسلیت باد. در میان امامان معصوم(علیهم السلام)سه امام در خردسالی به امامت رسیدند: امام جواد(علیه السلام)در هفت سالگی، امام هادی(علیه السلام)در نُه سالگی و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در پنج سالگی.

از این رو، از همان عصر این سؤال مطرح شد که با توجّه به مقام بسیار ارجمند امامت، چگونه انسانی در خردسالی به امامت می رسد؟ چرا که دوران شکوفایی رشد و عقل در مردان، به طور معمول از پانزده سالگی شروع و در چهل سالگی به تکامل می رسد. و نظر به این که این مسأله در مورد امامان(علیهم السلام)نخستین بار در مورد حضرت جواد(علیه السلام)رخ داد، در آن عصر، از جنجالی ترین مسأله روز بود.

حضرت رضا(علیه السلام)قبل از امامت امام جواد(علیه السلام)به بیان پاسخ این سؤال می پرداختند، و با روشن گری و آگاهی بخشی، اذهان را روشن می ساختند.

بررسی امامت حضرت جواد(علیه السلام)

بازگشت، اصحاب و شاگردانش او را سرزنش کردند و به او گفتند: «تو عموی پدر حضرت جواد(علیه السلام)هستی، در عین حال با این سن و سال، این گونه در برابر حضرت جواد(علیه السلام)که خردسال است فروتنی می کنی و دستش را می بوسی و آن همه احترام شایان می نمایی؟ علی بن جعفر(علیه السلام)گفت: ساکت باشید. آن گاه محاسن خود را به دست گرفت و گفت:

«اِذا کانَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یُؤَهِّلْ هذَا الشَّیبَةَ وَ أَهَّلَ هذَا الْفَتی وَ وَضَعَهُ حَیْثُ وَضَعَهُ، اُنْکِرُ فَضْلَهُ، نَعُوذُ بِاللّهِ مِمّا تَقُولُونَ بَلْ اَنَا لَهُ عَبْدٌ؛ اگر خداوند صاحب این ریش سفید را شایسته (امامت) ندانست، و این نوجوان را سزاوار دانست، و به او چنان مقامی داد، آیا من فضیلت او را انکار کنم؟ پناه به خدا از سخن ناروای شما. من غلام و برده او هستم و او مولای من است».

ادامه مطلب

وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْکَرْبِ
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ، وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ. فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ، وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِکَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ، فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ، یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.


نیایش آن حضرت در کارهای مهم


ای آنکه گرهِ کارهای فرو بسته به سر انگشت تو گشوده می‌شود، و ای آن که سختیِ دشواری‌ها با تو آسان می‌گردد، و ای آن که راه گریز به سوی رهایی و آسودگی را از تو باید خواست.
سختی‌ها به قدرت تو به نرمی گرایند و به لطف تو اسباب کارها فراهم آیند. فرمانِ الاهی به نیروی تو به انجام رسد، و چیزها، به اراده‌ی تو موجود شوند،و خواستِ تو را، بی آن که بگویی، فرمان برند، و از آنچه خواستِ تو نیست، بی آن که بگویی، رو بگردانند.

ادامه مطلب

ولادت علی (علیه السلام)

هنگامی که پیغمبر آینده اسلام به سن سی سالگی رسید، حادثه ای بس بزرگ در شهرمکه روی داد که از هرجهت بی نظیر بود، و بیش از هر کس به خاندان آن حضرت مربوط می شد. این حادثه بزرگ ولادت علی (علیه السلام) در خانه کعبه بود که گدشته از عموم دانشمندان شیعه، جمعی از علمای منصف عامه نیز آن را اعتراف دارند.

فاطمه مادر علی (علیه السلام) و دختراسد بن هاشم، یعنی دختر عموی شوهر خود ابوطالب بود، و آنها نخستین همسرانی بودند که به هاشم نسبت می رساندند. این بانوی بزرگزاده که افتخار پرستاری از پیغمبر خدا را داشت، در روز 13 رجب آن سال که درد زائیدن بروی فشار وارد ساخت، آمد و در مقابل کعبه، خانه خدا ایستاد و گفت: پروردگار! تو را به عظمت این خانه و به مقام کسی که آن را بنا کرده است، سوگند می دهم درد زائیدن را بر من آسان گردان!کسانی که ناظر بودند با کمال تعجب دیدند ناگهان ضلع بالای حجر الاسود شکست، و فاطمه همسرابوطالب به درون کعبه رفت و شکاف دیوار بهم آمد. موضوع بلافاصله دهن به دهن گشت و به گوش مرد و زن مکه رسید، و همه منتظر بودند ببینند سرانجام آن ماجرای شگفت انگیز چه خواهد بود.همسر ابوطالب سه روز در خانه کعبه به سر برد. روز چهارم کسانی که پیرامون کعبه گرد آمده بودند دیدند دیوار کعبه از همان جا بار دیگر شکاف برداشت و آن بانوی سرفراز در حالی که نوزاد خود را در آغوش داشت از درون خانه خدا بیرون آمد.همسر ابوطالب خطاب به حاضران گفت: ای مردم! خداوند مرا به خاطر نوزاد پاک سرشتم بر ن دیگر برتری داد. زیرا هیچ زنی تا کنون اجازه نداشته است که در خانه خدا وضع حمل کند.ولی خداوند خانه اش را در اختیار من گذاشت تا فرزند خود را در آن جایگاه مقدس بزایم سپس به خانه آمد. پیغمبر آینده اسلام که از ماجرا اطلاع یافته بود، در خانه ابوطالب بود. نوزاد تا آن لحظه چشم باز نکرده بود. نخستین باری که چشم گشود، لحظه ای بود که پیغمبر ضمن تبریک به زن عمویش نوزاد را از آغوش او گرفت و اولین نگاه نوزاد هم به روی محمد (صلی الله علیه و آله) بود.پیغمبر صورت نوزاد را بوسید و نام او را «علی» گذارد، و به عمو و زن عمویش مژده داد که نوزاد، آینده ای بس درخشان دارد.

ادامه مطلب

امام موسی کاظم (علیه السلام)

ابو بصیر گفت: همراه امام صادق (علیه السلام)برای شرکت در مراسم حج عازم مکه بودیم. وقتی به سرزمین ابواء رسیدیم، حضرت برای ما صبحانه ای تدارک دید. مشغول صرف صبحانه بودیم که کسی از طرف همسر امام صادق (علیه السلام)آمد و به ایشان خبر داد که حال همسرتان دگرگون شده و درد زایمان آغاز شده است و چون فرموده بودید در این باره قبل از هر کار شما را مطلع کنیم، خدمتتان آمدم.

امام صادق (علیه السلام)همان لحظه برخواست و همراه فرستاده ی همسرش رفت و بعد از چند لحظه برگشت. ما که قیافه ی شاداب ایشان را دیدیم، شاد باش گفتیم و از وضعیت همسرشان پرسیدیم، فرمود: خداوند حمیده را به سلامت داشت و به من پسری عنایت فرمود که در میان مخلوقاتش از همه بهتر است. همسرم در باره ی آن نوزاد مطلبی به من گفت: که گمان می کرد من از آن بی خبرم; اما من پیرامون آن موضوع از او آگاه تر بودم.من (ابو بصیر) درباره ی محتوای آن مطلب سؤال کردم، ایشان فرمود: «حمیده گفت: هنگامی که آن نوزاد متولد شد، دست هایش را بر زمین گذاشت و سر به سوی آسمان بلند کرد.» من به حمیده گفتم این کار نشانه ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و نشانه ی وصی بعد از اوست. و به این ترتیب بود که ابو الحسن موسی کاظم (علیه السلام)در روز شنبه هفتم ماه صفر سال 128 ه ق در سرزمین ابواء (بین مکه و مدینه) به دنیا آمد.عالم همه غرق زیب و زیور آمد از جلوه ی نور حق منور آمد آمد به جهان باب الحوایج کاظم محبوب خدا موسی جعفر آمد .

ادامه مطلب

Related image

جدّ مادری امام حسین (علیه السلام)

جدّ مادری او خاتم انبیاست که از طرف خداوند متعال مشرّف به خطابِ شریفِ «لَولاکَ لَما خَلَقْتُ الْاَفْلاک؛ اگر تو نبودی عالم هستی را نمی آفریدم» شده است. آیین و کتاب آسمانی اش جهانی و جاودانی است؛ یعنی پس از او پیامبری مبعوث نشده و نخواهد شد. او در چهل سالگی به رسالت برگزیده شد و بعد از 23 سال تبلیغ و ترویج آیین جهانی اسلام، بدنبال تشکیل اوّلین حکومت اسلامی در 63 سالگی در مدینه منوّره رحلت کرد و برای تداوم هدایت بشر دو امانت گران قدر از خود به جای گذاشت و تصریح فرمود که «تا مردم به این دو امانت الهی تمسّک جویند هرگز گم راه نخواهند شد.

پدر بزرگوار امام حسین (علیه السلام)

پدر امام حسین (علیه السلام)، علی بن ابی طالب(علیه السلام)نخستین پیرو پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) از میان مردان است. او از کودکی تحت نظارت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) رشد یافت و به پاس ایمان و تقوایش از سوی خداوند متعال به عنوان وصی و خلیفه رسول و حجّت خدا پس از پیامبر اسلام برگزیده شد. وی ده سال قبل از بعثت در روز سیزده رجب و در درون کعبه چشم به جهان گشود. امامت آن حضرت حدود سی سال طول کشید و حدود چهار سال و نه ماه زمام حکومت مردم را به دست گرفت و در صبح نوزدهم رمضان سال چهل هجری در محراب مسجد کوفه، به ضربت شمشیر ابن ملجم مجروح شد و بر اثر این ضربه در روز بیست و یکم رمضان و در سن 63 سالگی به شهادت رسید.

مادر امام حسین (علیه السلام)

مادر امام حسین (علیه السلام)، دختر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام )است که پدر بزرگوارشان در توصیف او فرمودند: «فاطمه سرور ن عالم و نمونه زن کامل و اسوه و الگوی ن امّت من است». این بانوی بزرگوار در سحرگاه روز جمعه بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت در مکه مکّرمه چشم به جهان گشود و در سال دوم هجری با امام علی (علیه السلام)ازدواج کرد و در سال یازدهم هجری در مدینه منوّره به شهادت رسید. حضرت فاطمه (علیهاالسلام )در کمالات به مرتبه ای رسیده بود که خداوند متعال او را سبب پیوند بین امامت و نبوّت قرار داد و افتخار مادری یازده امام معصوم را نصیب آن حضرت کرد. با توجّه به ابعاد وجودی مختلف و کمالات والای آن حضرت برای او القاب و نام های زیادی ذکر شده که از جمله آنهاست: صدیقه، طاهره، زکیّه، محدّثه، مبارکه، زهرا و مرضیّه.

تولّد امام حسین (علیه السلام)

امام حسین (علیه السلام)در عصر روز پنجشنبه سوم شعبان سال چهارم هجرت در شهر مدینه چشم به جهان گشود و پس از سال ها پرورش در کلاس نبوّت و امامت در سال 61 ه انقلاب عظیم عاشورا را بنیان گذاشت. اسماء بنت عمیس می گوید: «پس از به دنیا آمدن دومین فرزند فاطمه (علیهاالسلام ) ، روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) به خانه علی (علیه السلام)آمدند و به من فرمودند: پسرم را نزد من بیاورید. آن گاه من کودک را به محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بردم. آن حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفتند و بعد نوزاد را در آغوش گرفته به نوازشش پرداختند. ناگهان اشک از چشمان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) جاری شد. وقتی از علت گریه سؤال کردم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: به یاد مصایبی که بعد از من بر این نوزاد وارد خواهد شد، افتادم. او را گروهی ستمگر به نام دفاع از اسلام به شهادت می رسانند».

ادامه مطلب

مفهوم بعثت

بعثت، به معنای برانگیخته شدن برای انجام کاری است و مبعث، روزی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله)  از سوی خداوند متعال به رسالت مبعوث گردید. در قرآن کریم واژه بعثت با صیغه های مختلف به کار رفته و در مجموع به دو قسمت تقسیم می شود: قسمت اوّل درباره بعثت پیامبران است، مانند آنجا که می فرماید: «به تحقیق در هر امتی رسولی را برانگیختم». قسمت دیگر درباره دوران پس از مرگ و زنده شدن مردگان می باشد، همانند آن جا که می فرماید: «آنان که کافر شدند، پنداشتند هرگز برانگیخته نمی شوند. بگو آری سوگند به پروردگارم که البته برانگیخته خواهید شد. سپس خبر داده می شوید بر آن چه عمل کرده اید و آن بر خداوند آسان است». نیز از زبان حضرت عیسی (علیه السلام )نقل می کند که می فرماید: «سلام بر من هنگامی که ولادت یافتم و آن گاه که بمیرم و در آن زمان که زنده شوم.»

قلمرو بعثت

قرآن کریم در آیات مختلف، جهانی بودن رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را مطرح نموده است. از آن شمار در سوره اعراف و سبأ آمده است: «بگو ای مردم من فرستاده خداوند به سوی همه شما هستم» و نیز «و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم». قرآن کریم هم چنین در سوره جمعه می فرماید: «او مبعوث به گروه دیگری از مؤمنان نیز هست که هنوز ملحق به این ها نشده اند»؛ یعنی اقوام دیگری نیز که بعد از پیامبر و یاران وفادارش پا به عرصه وجود می گذارند و از سرچشمه زلال قرآن و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سیراب می گردند، در قلمرو بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله) قرار دارند. در همین رابطه، نقل شده هنگامی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) این آیه را تلاوت می فرمود، سؤال شد: این ها چه کسانی هستند؟ ایشان (صلی الله علیه و آله) هم دست خود را بر شانه سلمان گذاشت و فرمود: «اگر ایمان در ثرّیا(ستاره دور دست) باشد، مردانی از این گروه(ایرانیان) بر آن دست می یابند.»

ادامه مطلب

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

زن شاد kellyleon tour and travel تَفَلسُفَاتٌ شمیم زاگرس(فرهنگ و ادب فارسی) خرید و فروش وشا وشق فیلم پرو فروشگاه اينترنتي لوازم خانگي Jennifer Aryanic